red hat
پسندها
1,085

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آرزو دارم شبي عاشق شوي
    آرزو دارم بفهمي درد را
    تلخي برخوردهاي سرد را
    ميرسد روزي كه بي من لحظه ها را سركني
    ميرسد روزي كه مرگ عشق را باور كني
    ميرسد روزي كه شبها در كنار عكس من
    نامه هاي كهنه ام را مو به مو ازبر كني
    قلبونت بلم دوست جون. تو الاده من من بلات همی جولی حلف بزنم :D
    تواگه ابر سياهي واسه من ابر بهاري...
    تواگه دشت گناهي واسه من يه بي گناهي...

    تواگه غرق نيازي واسه من يه بي نيازي..

    .تواگه رفيق راهي واسه من يه تکيه گاهي...

    تواگه دلت زسنگه واسه من خيلي قشنگه...

    تواگر باده پرستي تواگر هرچه هستي

    من توراباانچه هستي دوست دارم
    بوسه ۱


    اسم تو غزل نيست. . . خودم مي دانم

    نا خواسته شاعرت شدم. . . مي دانم

    اينگونه كه عاشقانه ام مي بوسي

    كادوي شب تولدم. . . مي دانم



    بوسه ۲


    ديوانه اي ام كه از ازل كم دارم

    شاعر شده ام. . . كمي غزل كم دارم

    ديوانه تر از هميشه ام. . . مي بوسم

    لب هاي تو را - چه مبتذل! - كم دارم



    بوسه ۳


    دزدانه چقدر از تو لب مي گيرم !

    لب سوخته تر ز بوسه تب مي گيرم

    اين بوسه بماند كَمكي سرد شود

    پيش تو امانتي كه شب مي گيرم !



    بوسه ۴


    باران زده توي شعر من ، مي بارد

    صد بوسه به گونه و دهن مي بارد

    بگذار كه چتر عاشقي هايم را . . .

    اينبار چه بوسه ي خفن مي بارد !



    بوسه ۵


    همخوابه ی شعر! توی دیوان ِ خودم

    اصلا ، به خدا نمی شود! ، جان ِ خودم !

    تعارف که نمی کنم ، عزیزم! امشب

    یک بوسه ی داغ ِ داغ مهمان ِ خودم



    بوسه ۶


    قانون گرانشي : « تو را مي بوسم »

    اينبار چگالشي! تو را مي بوسم

    از فاصله اي كه چند سال ِ نوري ست

    با پست ِ سفارشي تو را مي بوسم



    بوسه ۷


    صد بوسه ي صد سفارشي در بستر

    از جنس همان شكوفه هاي قمصر

    مبدأ: من و شهر « اول فروردين »

    مقصد: تو و شهر « آخر شهريور »
    عید سعید قربان بر شما و خانواده محترمتان مبارک
    ایامی عید در عید و شاد را برای شما آرزومندم:gol:
    دلم برای تو و آن نگاه تنگ شده

    برای مزه ی خوب گناه تنگ شده



    دلم برای شب شعر چشم های تو آه

    برای خنده ی گه گاه ماه تنگ شده



    دلم برای کلاس و حیاط و دانشگاه

    برای شیطنت گاه گاه تنگ شده



    دلم برای خموشی انتظار و قرار

    برای نیمکت رو به راه تنگ شده



    دلم برای نفس های تند و دلهره ها

    برای واژه ی خوشرنگ آه تنگ شده



    غزل به قافیه ی آه و ماه و راه و گناه

    دلم برای تو و آن نگاه تنگ شده
    . . . و من عمری ست زیر آواری از خاطره ها دفن شده ام

    و در قبرستانی از آرزوها زندگی خواهم کرد !

    من که همه ی آرزویم این بود که یکبار در آغوشم بگیری

    این من

    که در حسرت یک بوسه از لبانت مُردم

    در حسرت یکبار شنیدن ِ « دوستت دارم »

    من که همه ی دلخوشی ام دیدن لبخند تو بود

    تو ای بانوی بهار

    تویی که از چشمان سیاهت پاکی و صداقت پیداست

    به تو می گویم

    . . . و من هرگز به چشمهای تو نگاه نکردم

    اینک به من نگاه کن و بگو دوستت ندارم !

    دوستت ندارم !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا