bmd
پسندها
2,747

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام:cry:
    همینجوری
    اومدم خونه رفتم یک خورده چلچراغ بخونم خوابم برد
    الان تازه از خواب بیدار شدم
    عین مرده ها شده بودم
    یه چیز خیلی بد هم تو تالار آزاد دیدم ناراحتم کرد :cry:
    خنده نداره گریه داره شوخی کردم برم دلنوازان............
    سلووووووووووم حاج آقا
    یه خبر مهم برات دارم:
    امشب تمامی سریال های محبوب من تمام میشوند!!
    آسوده بخوابید....
    نه من اصلا ناراحت نیستم شنید که شنید چه کارش کنم
    تازه فامیل هم باشه چه عیبی داره فوقش با هم میخندیم شما با این سنتون هنوز دانشجوئید عجب
    سلام امدی
    من یه روز سر کار خیلی خسته بودم و هی خوابم میگرفت ساعت چهار بعد از ظهر به یکی از همکارام گفتم صبح به خیر
    بهترين آواتار را چه كسي دارد؟ دوست عزیز عزیز اگه لایق میدونید به من رای بدید
    در مورد اون عکس هم کی به کی میگه مهمه.
    خب احتمالا از لبخند طرف مقابل معلومه که یه سورپرایز داره برا شام.
    و اینکه چرا اون طرف طلبکارانه داره برخورد میکنه
    میتونست برخورد دیگه ای داشته باشه.
    سلام استاد بی ام دی
    من در مورد اون نقاشی نقدی نوشتم.
    اگر خواستین میتونم براتون بفرستم.
    میترسم مثل دیشب آغشته به هر چیزی باشین الا چیز .
    خسته شدم مي خواهم در آغوش گرمت آرام گيرم.خسته شدم بس كه از سرما لرزيدم... بس كه اين كوره راه ترس آور زندگي را هراسان پيمودم زخم پاهايم به من ميخندد... خسته شدم بس كه تنها دويدم... اشك گونه هايم را پاك كن و بر پيشانيم بوسه بزن... مي خواهم با تو گريه كنم ... خسته شدم بس كه... تنها گريه كردم... مي خواهم دستهايم را به گردنت بياويزم و شانه هايت را ببوسم...خسته شدم بس كه تنها ايستادم
    آنقدر دلتنگ چشمانت هستم که نمی توانم در هیچ چشم دیگری نگا ه کنم آنقدر بیقرارم که هیچ اتفاقی دل غمگینم را شاد نمی کند برای گریستن شانه هایت را کم دارم شانه هایی که بارها و بارها در خواب و خیال تکیه گاه دل عاشقم بود صبر می کنم و عاشق میمانم که خوشبختی از آن عاشقان است
    بر سنگ قبر من بنويسيد خسته بود
    اهل زمين نبود نمازش شكسته بود
    برسنگ قبر من بنويسيد شيشه بود
    تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد پاك بود
    چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت
    عمري براي هر تيشه و تبر دسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد كل عمر
    پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود
    برادرم خیلی ممنون وسپاسگزار ازلطف وهمدردیت
    انشالله همینطورباشم که شما میگید
    وبتونم قویترازاینها باشم
    الهی که هیچوقت غم نبینی


    ...وقتی بزرگ میشی ، قدت کوتاه میشه ، آسمون بالا می ره و تو دیگه دستت به ابرها نمی رسه و برات مهم نیست که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرها ستاره ها چی بازی می کنند .اونا اونقدر دورند که تو حتی لبخندشونم نمی بینی و ماه - همبازی قدیم تو - اونقدر کمرنگ میشه که اگه تموم شب رو هم دنبالش بگردی پیداش نمی کنی ...

    وقتی بزرگ میشی ، دور قلبت سیم خاردار می کشی و در مراسم تدفین درختها شرکت می کنی و فاتحۀ تموم آوازها و پرنده ها رو می خونی و یه روز یادت می افته که تو سالهاست چشمهات رو گم کردی و دستات رو در کوچه های کودکی جا گذاشتی. اون روز دیگه خیلی دیر شده ...

    فردای اون روز تو رو به خاک می دهند و می گویند : " خیلی بزرگ بود " ...

    .

    .

    .

    ولی تو هنوز جا داری تا خیلی بزرگ بشی ، پس بیا و خجالت نکش و نترس ...!


    وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی به گربه ها سلام کنی و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای می خونند دست تکون بدی ...

    وقتی بزرگ میشی ، خجالت می کشی دلت برای جوجه قمری هایی که مادرشون برنگشته شور بزنه. فکر می کنی آبروت میره اگه یه روز مردم - همونهایی که خیلی بزرگ شده اند - دلشوره های قلبت رو ببینند و به تو بخندند ...

    وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی پروانه های مرده ات رو خاک کنی براشون مراسم بگیری و برای پرپر شدن گلت گریه کنی ...

    وقتی بزرگ میشی، خجالت می کشی به دیگران بگی که صدای قلب انار کوچولو رو میشنوی و عروسی سیب قرمز و زرد رو دیدی و تازه کلی براشون رقصیده ای ...

    وقتی بزرگ میشی ، دیگه نمی ترسی که نکنه فردا صبح خورشید نیاد ، حتی دلت نمی خواد پشت کوهها سرک بکشی و خونه خورشید رو از نزدیک ببینی ...

    دیگه دعا نمی کنی برای آسمون که دلش گرفته، حتی آرزو نمی کنی کاش قدت می رسید و اشکای آسمون رو پاک می کردی ...
    در نگاه کسانی که پرواز را نمیفهمند هر چه قدر اوج بگیری کوچکتر میشوی
    سلام حاجی ِ خاکی !:D

    باشه من همین حاجی صدات میکنم، اینجوری بهتره :w16:

    من دیشب اینترنتم یهو بومبی ترکید:w29: یعنی قطع شد!
    ولی حالا درست شده:w16:

    کار خاصی نداشتم، گفتم یه سلامی کرده باشم ...:w41:
    سلام
    من میدونم که تو میتونی هوای هر دو طرف رو داشته باشی
    حاجی من با سر کشیدن اون بشکه خیلی موافقم , یعنی با این کار عشق میکنم , یه سیگار قرمز هم به دستم در حالی که دارم تلو تلو میخورم میرم به در و دیوار میخورم , آخ نمیدونی چه حالی میده
    در ضمن تا حالا کی رو ناراحت کردم حاجی !!! سپید خیلی کارش درسته حیف که داره تلاش میکنه تورو از عشقت ... دور کنه و من تنها کسی هستم که میفهمم باهاش چه عشق بازی ها که نمیکنی , آخه خودمم همینجورم باهاش حتی درد دل میکنم
    به سلامت
    باشه فعلا تا بعد
    نه منم بیکار نیستم بینه مدتی که منتظره جوابه پیغامام از شما هستم کارمو انجام میدم
    دارم با اتوکد نقشه هامو میکشم
    خوشحال شدم
    موفق باشید
    تا بعد
    یا حق
    برو خوش باش اگر چیز خنده داری هم سر کلاس گفتند به جای من هم بخند
    تو کشوره ما هرچیزی اول میاد یه مدته طولانی هست همه جوره اثراته خوبو بد رو میزاره همه جوره زیرو رو میشه بعد که خیلی معذرت میخوام گندش در اومد تازه به فکره فرهنگ سازی میوفتیم که دیگه دیره
    همش حسرته گذشته میخوریم ولی هیچ کاری برایه آینده نمیکنیم
    مثله بچه ها فقط به همین الانمون فکر میکنیمو غافل شدیم از پل هایه شکسته گذشته و ابرهایه طوفانیه آینده،کاش حالا که این کارمون مثله بچه هاس احساساتمونم مثله بچه ها پاک و معصومانه بود ولی نیست...


    و یادمون میره که هرکس گذشته رو فراموش کنه محکومه دوباره اونرو در آینده تجربه کنه...


    کسی که موفقه کارهایه متفاوت انجام نمیده ، بلکه کار رو به گونه ای متفاوت انجام میده ولی تو کشوره ما هیچ کدوم از اینا حاکم نیست

    نه استفاده از گذشته نه انجامه کارها به روشه گوناگون و نه حتی انجامه همون کارهایه متفاوت

    شدیم عینه یه کسی که تو مرداب گیر افتاده هی درجا میزنیمو به ته کشیده میشیم چون بدونه فکر رفتار میکنیم...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا