باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه راباز هم آغوش گرمت را به سویم بگشاباز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم
بدان که قلب من هم شکسته
بدان که روحم از همه دردها خسته شدهاین را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کردبس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام
عشقه منو پس نزنین رو قلبه من دست نزنید جای که داره تو دلت به پای حوس نزنید یاده من و گم نکنید اسیره مردم نکنید مجنون تو تورو خدا سر در گم نکنید تنهام نزاری بی خبر بیام بگن رفتی صفر خدا نیاره بشنوم از عشقه من کردی حظر از تو دلت کنده نشم عاشقه بازنده نشم آبرو دارم پیشه دل یه وقتی شرمنده نشم اشکه منو در نیارین رو عهده من پا نزارین حسرته عشقه منو روی چشمام نزارینکهرمو از دل نگیرین که از دله من نمیرین حتی برای دل خوشی بگو که بی من میمیری
ای زندگی من.
ای گل بهار من
آن زمان که غم زندگی من را از متلاشی میکند به تو می اندیشم
.به عظمت دریاها قسم
به آبی آسمانها قسم که دوستت دارم.
ای زندگی من
گل من بگزار در آسمان عشق تو برواز کنم
بگزار هوای عشق تو را در تمام وجودم حس کنم
زندگی زیباست اما با تو در کنار تو به فکر تو
زندگی من امکان بذیر است
نگزار عشقم این چنین خاموش شود که حتی یادگاری از آن باقی نماند.
میدانم که خسته ای از تمام دردهایی که ذره ذره روحت را آب کرد
ولی این را بدان که من همیشه در همه حال در کنارت با یادت و عاشقت هستم
دنیای این روزای من٬ هم قد تن پوشم شده
اونقدر دورم از تو که٬ دنیا فراموشم شده...
دنیای این روزای من٬ درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنیم٬ دنیا عجب جایی شده...
هر شب تو رویای خودم٬ آغوشتو تن می کنم
آینده ی این خونه رو٬ با شمع روشن می کنم...
در حسرت فردای تو٬ تقویمو پر میکنم
هر روز این تنهایی رو٬ فردا تصور می کنم...
هم سنگ این روزای من٬ حتی شبم تاریک نیست
اینجا به جز دوری تو٬ چیزی به من نزدیک نیست...
حس می کنم دیگه دوسم نداری
حس می کنم زیادیه وجودم
چرا به این زودی ازم بُریدی؟
من که گلِ سرسبدِ تو بودم
حس می کنم تو این روزا نمی خوای
یه لحظه هم حتی منو ببینی
کاش می دونستم عشقِ دیروزِ من
فردا که شد تو با کی همنشینی
دوسم نداری می دونم دوسم نداری
اما تو چشمات می خونم که بی قراری
خدا کنه که برگردی تو پیشم
بدونِ تو من دیوونه میشم
حس می کنم حضورِ من کنارت
باعثِ دلخستگیِ تو باشه
شاید سفر رفتنِ من یه فصله
تازه ای از زندگیِ تو باشه
حس می کنم باید از این جا برم
جایی که هیشکی راهشو بلد نیست
باید برم که قدرمو بدونی
یه مدتی تنها بمونی بد نیست
حس می کنم دیگه دوسم نداری...
حس می کنم زیادیه وجودم...