تو، اهل تقوا و مغفرتی و ما اهل خطا و فراموشی. هر اندازه تو بخشنده ای، ما زیاده خواه و افزون طلبیم، اما زیاده خواهی های ما کجا و اقیانوس بی کران مهربانی تو کجا؟!
امروز، عید به ثمر نشستن نهال عطوفتت، در شوره زار جان های خسته مان است.
ای میزبان عزیز ضیافت رمضان! ای مالک شب های قدر و ای صاحب عید فطر! رمضان را از من بپذیر.
امشب زمين و آسمان گرديده پر شور و شعف
امشب تمام عرشيان بهر زيارت بسته صف
امشب که عيدي ميدهد بر عاشقان شاه نجف
امشب تو هم مستي کن و دل را بري کن از اسف
زيرا به دنيا آمده مظهر عزت و شرف
*ميلاد نور مبارک*
از همون لحظه اول که تو قلبم پا گذاشتی
قلبمو ازم گرفتی و یه جایی جا گذاشتی
منو کشتی ٬منوکشتی٬ منو قلبمو سوزوندی رفتی و رو همه حرفات خیلی راحت پا گذاشتی خودت اما خوب میدونی منو با راز نگاهت توی این شهر غریب رفتی و تنها گذاشتی رفتی و ازم گرفتی همه ی دارو ندارم به جز اندوه و غم و غم دیگه چیزی جا نذاشتی رفتی و حتی نگفتی یه کلام خدا نگهدار حتی یه بوس کوچولو روی گونه هام نذاشتی
بی تو من موندم و رویا
خسته از تموم دنیا
یه دل تنگ شکسته
دو تا چشم خیس خسته
روزا تب دار شبا بیدار
یه تن خسته بیمار
مثه یه مرده سر دار
از خودم از همه بیزار
له له لحظه دیدار
بینمون دیوارو دیوار
بی تو من موندم و رویا
خسته از تموم دنیا
یه دل تنگ شکسته
دو تا چشم خیس خسته
روزا تب دار شبا بیدار
یه تن خسته بیمار
مثه یه مرده سر دار
از خودم از همه بیزار
له له لحظه دیدار
بینمون دیوارو دیوار
گریه کنی نمیتونم
اشکاتو طاقت بیارم
فدای اشکات خانومی
آخ که چقدر دوستت دارم
میرم ولی پیش چشات
عشقمونو جا می ذارم
دلم میخواد نرم ولی
روی دلم پا میذارم
تو هم میخوای نرم ولی
مثل منی پر غرور
مرگ منه وقتی برم
از پیش تو یه جای دور
خط بکش رو خاطره ها
عکسهامو پاره کن ببین
من که برای عشقمون
کهنه شدم ای نازنین
دست بکش رو آسمونها
ستاره ی تازه بچین
من چه کنم بی عشق تو
وقتی شدم تنهاترین
من از خدا می خوام کمک
کنه فراموشم کنی
منم خوشم که تا ابد
عروسک خیالمی
خداحافظ همین حالا همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگین٬ به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو می دید
اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت سادس
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جادس
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو٬ همینه رسم این دنیا
خداحافظ خداحافظ...
همین حالا خداحافظ...
بنویس بنویس واسه من بنویس که دلت تنگ شده طاقت گریه نیست نگو گذشته از من نگو از من گذشتی نگو دلت گرفته از اینکه به پام نشستی نگو تقدیرم اینه که بمونم تو قفص تو هم بمونی تنها و بی کس بنویس واسه من دلت از چی برید دله کی رو دلت نقشه گریه کشید
اخر از عشق تو ساکن در کلیسا میشوم میکشم با از مسلمانی یهودا میشوم میروم ثابت نشینم همچو نوح یا به ساحل میرسم یا غرقه دریا میشوم تقدیم به گلم که مرا با عشق اشنا کرد