خداجون دلم گرفته
مثل بارون نگاهم
ديگه حتی اين دقايق
مثل حسرته تو فالم
خداجون بيا يه امشب
گوش بده به درده دلهام
واسه تو قصه ای دارم
که خبر نداری از آن
خداجون يادته اون روز
بازی کردی با گل و خاک
که بسازی تو عروسک
واسه آبادی اين پاک
واسه ی عروسکات تو
خداجون يه قلب گذاشتی
اما انگاری عزيزم
به جا عشق توش سنگ گذاشتی!!!
تو که مهربونی انگار
اما آدمات پليدن
واسه ی شکستن هم
نگا تا کجا پريدن!!!
خداجون سوالی دارم
بيا و بده جوابم
ميگن عادلی عزيزم
پس چرا من بی نصيبم
خدا جون ميشه بهشتو
بکشی رو آسمونا
همونی که وعده دادی
بياری تو کهکشونا!!!
شنيدی خدای خوبم
ميگن اونجام جای ما نيست
جای شاهاست نه گداها
اونجا جای عاشقا نيست
خداجون حرفا زياده
اما فرصتم تمومه
اما باقيه سوالم
عدالت کجاست؟؟!!!کدومه!!!!!