مردی به مولا..
یوهویی رفتی فهمیدم چیزی شده.. برمیگردی..
خدا خیرت بده ملینا عجب شبی بود.. همش رویا بود ولی کل اینجام رویاست ولی ما دیگه همین چیزا همین دوستان رو داریم دیگه. و باهاشون زندگی میکنیم.. ا... اکبر
منم میشدم خواجه حرمسرات.. وای خدا فهمیده و نذاشته پسر باشی.. باز دوره قاجار و قجری از نو شروع میشد.. باید یه استخر هم میساختی با معماری ای که خودت بلدی..
وای خوبه تو پسر نشدی وگرنه هر چار زنت به مرگی مشکوک میمردن.. ولی راست میگیا چرا این به ذهن خودم نرسید.. حتی اگنس هم چوب همین سوادش رو خورد و طلاقونده شد
ایوای خدا مرگم بده.. نبینه رباب این حرفارو.. البته نت بلد نیست خب.. ولی میگن بدخواهام..
اگنس رو نگفتم مگه.. ؟ از زندگی تو شرایط بزی اینجا راضی نبود.. منم طلاقش دادم رفت وطن خودش.. الان تو آمریکا داره پاپ کرن میفروشه.. اونروز کلی برام ام ام اس زده بود بیا منو بگیر ببر همون خراب شده خودت.. گفتم ایرونی این اخلاقارو نداره.. تو دیگه سه طلاقه شدی رفت..
من یه بدی ای که دارم نمیتونم جنبه صورتی نگه دارم.. و این بده شاید کمی ریا خوبه فکر کنم نه...
نه من چنگول زدنیم الان.. یکی ببیندم میخواد با چنگالاش هی چنگولم بزنم.. روبی رو میگم.. اگه دستش بهم برسه ریز ریزم میکنه.. میدونم