من از هزار سال خستگی از کنج زندون امدم
دلم کویر دردو به عشق بارون امدم
گاهی دل انقدر تنگ میشه که گریه هم کم میاره
یه حرفه خیلی ساده هم گاهی چقد غم میاره
خنده تلخ ادما همیشه از دل خوشی نیست
گاهی شکستن دلی کمتر از ادم کشی نیست
بالا رفتیم ماست بود اون پاینا دوغ بود
قصه عشقه دنیا انگار همش دروغ بود
به چه قیمتی گذشتی از شبای خیس مهتاب
چی گذاشتی از من تو به جز ابرو ی بر باد
به چه قیمتی غرو رو سر راهمون کشیدی
چرا لحضهای باهم بودنامونو ندیدی
خوب من ما هر دو باختیم تو این بازی بیخود
هردوتامون کم گذاشتیم که ترانها مونم مرد
چیزی از لحضه نمونده من تو لحضه رو کشتیم
حکم اعدام دلامون باغرو رمون نوشتیم:heart::heart::heart::heart::heart::gol::gol: