تندباد
پسندها
120

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • معبودم ...

    گاهی آنقدر واقعیت داری

    که سرم به یک تکه ابر سجده می برد

    و توقع دارم از سنگ

    مهربانی را !

    ...

    امروز خواستم از خودم بنویسم

    اما نشد !

    خواستم از تو بنویسم

    که ناگهان اشک ریختم و دستانم لرزید !

    تو خوب می دانی که آسمان من بارانیست ...

    تو خوبتر می دانی که نیازم به تو ابدیست ...

    تو می دانی، خوب می دانی

    که ایمان از دست رفته باز خواهد گشت ...

    باز خواهد گشت ...!
    خوب روش کلیک کنی دانلود آهنگش هم هست

    ماله داریوشه

    واقعا زیباست

    ممنون از نظرت:w27:
    خواهش میکنم عزیزم

    یه دنیاااااااااا ممنون. توکل به خدا...:gol:
    سلام حال و احوال/ممنون که سوالمو جواب دادین/میخوام نرم افزار مطلب و یاد بگیرم اما نمیدونم باید از کجا شروع کنم کلاس یا کتاب ؟


    خدایا...

    مردمانی را دیدم که تسبیح به دست گرفته و دانه دانه ذکر تو را می شمردند به عادت آنگونه با شتاب و متصل نام تو را می خواندند که گویی در معامله ای از تو چیزی ستانده اند و اکنون بهای آن را می پردازند!
    و اندیشیدم که آیا در هر بار خواندن نامت ، بزرگی و لطفت را نیز در ذهن تداعی می کنند؟!
    مردمانی را دیدم که کاغذی دعا به بهایی می خریدندو چون نسخه ای از فروشنده چند بار و چگونه خواندنش را برای رفع حاجت طلب می کردند!
    و اندیشیدم که آیا ترا می خوانیم تا بستانیم یا ترا می خوانیم چون دوستت داریم؟!

    مهربانترین...

    به ما بیاموز
    که دل آدمی عصاره وجود اوست ،حرمت دل ها را از یاد نبریم

    به ما بیاموز
    که دوست داشتن را فراموش نکنیم و آنانکه دوستمان دارند را از خاطر نبریم

    به ما بیاموز
    که سوگند راست بودن دروغمان را نام تو نسازیم

    به ما بیاموز
    که به ناحق کردن حق دیگری عادت نکنیم

    و به من بیاموز
    که دوستی ام را بندی به پای دوستان نسازم و در همه حال دوستشان بدارم. حتی اگر فراموشم کنند ...
    باشه چشم دعا كن امسال كنكور قبول شم
    يه گزينه ميزنم شهر شما خوبه
    يكي از رو ميشناختم كه فارغ التحصيل شد
    برگشت شهر خودتون اسمش الياس شكري بود
    واقعا پسر خوب و متيني بود الانه هم زن گرفته
    مي ام انشالله
    راستي من مي رم
    نم از و بعد هم شام
    تبريزي نيستم كه
    جدي ميگم
    اردو امدم با دانشگاه
    رفتيم شهرك نيروي هوايي تو هتل هاي انجا بوديم
    كندوان و در ياچه و ......
    گشتيم خلاصه جات خالي
    سلام
    تبريز امدم واقعا محشر بود هواشو دوست داشتم ادم نفس ميكشيد
    تركي هم بلدم
    ولي مزخرف حرف ميزنم و كلمه كم ميارم
    تازه تركي مابا تركي شما فرق داره يه كم ي
    چه خبر ؟


    حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود ... تا باز به آغاز می رسم !

    می میرم ، دوباره زنده ام می کند ...

    ایمان می آورم ، می جنگم ، می میرم !

    می نویسم ، خط می زنم ...

    خط خوردگی هایم را حفظم ، می نویسم !

    فریاد می زنم ، می گریزم ، می گریزانم ...

    ضجه می زنم که بازگرد، باز طغیان می کنم !

    خدا می سازم ، توبه می کنم ، سجده می کنم ...

    در سجده به مامنم کافر می شوم ، بی خدا می شوم ...

    .

    .

    .

    از این همه تکرار حوصله ام سر می رود ... می رود ... می رود تا به آغاز می رسم ...!


    ستاره
    مجه چشه؟!چرا این آواتار اینقد به چشم اومده واقعا؟!واقعا خیلی بده؟!


    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    .

    .

    .

    خدايا اما به‌ ما برگردان، آن‌ معجون‌ تلخ، آن‌ اكسير مقدس، آن‌ صبر قشنگ‌ را ...
    طعمش‌ تلخ‌ بود. تلخي‌اش‌ را دوست‌ نداشتيم...نمي‌دانستيم‌ كه‌ دواست. دواي‌ تلخ‌ترين‌ دردها...نمي‌دانستيم‌ معجون‌ است! معجونِ‌ انسان‌ شدن...گمش‌ كرديم. شيطان‌ از دستمان‌ دزديد! بي‌طاقت‌ شديم‌ و ناآرام. دهانمان‌ بوي‌ شكايت‌ گرفت‌ و گلايه...‌

    و تازه‌ فهميديم‌ نام‌ آن‌ اكسير مقدس، نام‌ آنچه‌ از دستش‌ داديم، «صبر» بود...

    ديگر عزم‌ آهني‌ و طاقت‌ فولادي‌ نداريم، ديگر پاي‌ ماندن‌ و شانه‌ سنگي‌ نداريم. انگار ما را از شيشه‌ و مه‌ ساخته‌اند. براي‌ شكستن‌مان‌ توفان‌ لازم‌ نيست. ما با هر نسيمي‌ هزار تكه‌ مي‌شويم. ترك‌ مي‌خوريم. مي‌افتيم، مي‌شكنيم، مي‌ريزيم‌ و شيطان‌ همين‌ را مي‌خواست!

    خدايا، ما را ببخش، اين‌ تعريف‌ انسان‌ نيست. ما ديگر ايوب‌ نيستيم...

    از اينجا تا تو هزار راه‌ فاصله‌ است. ما اما چقدر بي‌حوصله‌ايم. ما پيش‌ از آنكه‌ راه‌ بيفتيم، خسته‌ايم. از ناهموار مي‌ترسيم، از پست‌ و بلند مي‌هراسيم، از هر چه‌ ناموافق‌ مي‌گريزيم...
    شانه‌هايمان‌ درد مي‌كند، اندوه‌هاي‌ كوچكمان‌ را نمي‌توانيم‌ بر دوش‌ كشيم،ما زير هر غصه‌اي‌ آوار مي‌شويم، توي‌ سينه‌ ما جا براي‌ هيچ‌ غمي‌ نيست...
    دلم براي بوي كاهگل تو نم نم بارون
    باغ هاي پر درخت و جوي ابي كه برام مثل يه دريا بزرگ بود
    دلم براي تمام كوچه هاي خاكي و اين تاقچه هايي كه براي استراحت توي كوچه بودن تنگ شده
    دلم بد جوري هواي گذشته رو كرده
    پاييز هزار رنگش
    و صبح هاي سردش و .................
    خلاصه دلتنگيم
    باتشكر از لطفت
    ياحق
    سلام
    تو بيا دهات ما
    خودم بهت ثابت ميكنم
    الان ديگه از دهات گذشته اخه ديگه بوي شهر رو ميده
    كوچه ها اسفالت شده
    خونه ها اجري شده
    ديگه انقدر ها دوست ندارم
    بيشتر دلم مي خواد چشام ببندم و بيش از 10سال پيش ببينم
    سلام عزیزم

    مسافرت بودم...

    خوبید؟

    مرسی بخاطر عکسای قشنگی که برام گذاشتید:gol:
    آقا دمت گرم...حال دادی!
    کارت درسته..... راستی پزشکی خوشتیپ؟
    متاسفانه اگرباهمین دید حلوبروید به جایی نخواهید رسید
    شما به اصل دین توجه کنید وبه ایات ومعنای واقعی انها،نه به رفتارعده ای که ازدین فقط مهرمسلمان بودن درشناسنامه را یدک می کشند
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا