ديدم دلم طاقت نمياره يه لحظه بدون رفيق دووم بيارم گفتم اونم باشه تهنا نباشم
بابا مامانم نميزاره بابام هم تا مي گم آخ پدرمو درمياره
راستي امروز رفتم سر فريزر روزه خوري يه بستني بخورم دستم گير كرد لاي در فريزر تا نيم ساعت داشتم دور خونه ميدويدم


بابا مامانم نميزاره بابام هم تا مي گم آخ پدرمو درمياره

راستي امروز رفتم سر فريزر روزه خوري يه بستني بخورم دستم گير كرد لاي در فريزر تا نيم ساعت داشتم دور خونه ميدويدم



كه اين مجري كانال يك تو همين برنامه ي ماه خدا هستا
اون برگشت گفت واسه باز شدن بخت جوونا هم دعا كنيد


