اگر آغاز زندگی ات با سپیده دم و روز همزاد گشت، همواره در جستجوی چراغ و پناهگاهی برای شبانگاهان باش، و اگر در شب و سیاهی (سختی و تنگی) آغاز شد، از امید در خود چراغی بیافروز که پگاه خوشبختی نزدیک است.
اُرد بزرگ
پنجره را بازکن!
چشمانت را به آغوش آبی آسمان بسپار وقطره قطره باران را تنفس کن
بوی خاک خیس و نمناک...
ببین!
صدای پای باران که می آید رودخانه بی قرار ترمی شود وموج هایش درهیاهوی قطرات می شکند!
ببین!
قطرات باران سرزده پشت شیشه بخارگرفته ی اتاقت جاخوش می کنند
وبا کنجکاوی به خلوت تو سرک می کشند
پنجره را باز کن...
وبه قطرات نرم باران فرصت بده تا طراوتشان را با کلبه ی خاک گرفته ی ذهنت شریک شوند
تنهايی ات را فراموش کن وهمگام با قطرات باران نرم نرمک پایین بیا
بیا وهمراه او به صورت لطیف غنچه ها بوسه بزن وگل هاراازخواب بیدار کن ...
نترس!
بگذار پرنده ی خیالت زیر باران کمی خیس شود
بگذار زیرباران پرواز کردن را بیاموزد!
آن وقت است که می توانی کمی آنطرف ترازخورشید را ببینی
روی خانه ی نرم ابر ها پاورچین پاورچین راه بروی وسکوت تلخ ستاره رابشکنی
باور کن...
اگرپنجره راباز کنی
رنگین کمان دور از دسترس نخواهدبود...!
نمی دانم از چه رو با آبی تر شدن آسمان غروب غمگین می شوم … آسمان همیشه تیره ی ساعت هفت غروب که ماهش آنقدر باریک است که گاهی باید دنبالش گشت !
دریچه هنوز هوا را از من دریغ می کند آنقدر که ناچارم برخیزم و کنارش بایستم ...
آن بیرون… پایین… زیر این ساختمان بلند… چقدر آدم هست… چقدر ماشین و چقدر چراغ روشن…
کنار دریچه می ایستم... هوا را از یاد می برم و گرم شمردن آدم ها می شوم! کلافه ام از این همه آدم که همدیگر را نمی بینند… می بینند … امّا خوب نمی بینند! به هم نگاه نمی کنند… نه به همدیگر و نه به من که این بالا زیر نور ماهی که معلوم نیست کدام طرف آسمان جا خوش کرده چشم به دور دورها دوخته ام…
چشمم از این همه نور اضافی و این آدم های شتابان خسته می شود…
مرسی من روزه نمی گیرم آخه مسلمون نیستم ولی نماز روزه تو قبول باشه .
بستگی به طرف داره یکی هست نه فقط دوست داره درس بخونه ولی کسیکه دنبال اینه که پول در بیاره باید همراه درسش بره دنبال کارهم بگرده
درسش کارهم بکنه
راستی جواب اون پیامی که نوشتم برام اخطار اومده رو میدی
ببینم تو نمیتونستی بگی که یه تالار غیر مهندسی هم هست حتماً باید خودم پیداش میکردم مردیم از بس با این مهندسا فک زدیم
نمی دونم اگه دوست ندارین کسی به جمعتون اضافه بشه مشکلی نیست من نمیام
سلام واقعاً از معذرت می خوام که یه دفه رفتم آخه یهکاری پیش اومد که تا الان وقتمو گرفت.
چرا شاناجتماعی میاره مثلاً یاروتو فک و فامیل بهش میگن مهندس در حالیکه یه تک تومنی هم تو جیبش نیست بالای مجلس میشنه ولی اونی که میلیاردی پول داره لی تحصیلات مکتبی داره کلاسش پایین تره .
با حرف دومت موافقم اینکه با درس خوندن موقعیت کاری بهتری آدم پیدا میکنه ولی نه اون درس خوندنی که ما میکنیم.مثلاً من چرا رشته شیمی کاربردی رو انتخاب کردم چون با لیسانسش می شد راحت ماهیی یک ، یک و خورده اییدر بیاری اما حالا از این رشته متنفرم چون تنها چیزی که ما تو این رشته یاد نمی گیریم کسب و کار با علمه و همش به تئوری درس میدن (شیمی کاربردی نه محض) آزمایشگاه هم شده عین کلاس آشپزی فقط مواد رو رو هم میریزیم و نمیدونیم چرا فقط طبق دستورالعمل کار میکنیم.
اگه سرمایه هنگفت داری بیا من که ندارم.