zahra aram
پسندها
182

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مهربانی را در نگاه منتظر کودکی دیدم که آبنباتش را به دریا انداخت تا آب شیرین شود
    salam zahrajan(age esmet hamine)khoshhal shodam ba yek hamshahrim sohbat kardam.......
    man bayad beram ...............
    moafagh bashi...............
    سلام عزیزم امضای فوق العاده ای داری..حرف دله منه...
    چند تا حیاط داره، آره اینم برای حیاط ورودیش بود.گلای بهاری!
    نه همینجوری اسمتونو دیدم..خوش حال میشیم تشریف بیارید مرسی
    عجب جمله خوشگلی ..... کاش به زمانی بر گردم .... همون نوک مداد ... مرسی
    آهان .. مرسی عزیزم.... لطف کردی ..... نکنه خودتون بازیگرین .... ایول... خوشحال شدم از هم صحبتی با شما . به تالار کشاورزی هم تشریف بیارید ما اونجا هم درخدمتتیم... قدمتون روی چشمامون
    مرسی عزیزم ممنونم

    سلام زهرا جان... یک سوال. عکس اواتارتون عکس خودن که نیست ؟ آخه من این عکس رو انگار دیدم... یا خودششو .... عکس کی هست ؟
    سلام زهرا جونم، نه متاسفانه، با این که قاعدتا باید داشته باشم!
    دوستان من میرم از اینجا برا همیشه قلبم شکست ببخشید اگه ناراحتتون کردم حلالم کنید:w04:
    بودن یا نبودن که مسئله ای نیست...مسئله اینه که چطور باشم و چطور نباشم.مهم اینه که وقتی هستم دوستم داشته باشن و وقتی نیستم فراموشم نکنن.مهم اینه که وقتی هستم بودنم و ثابت کنم و وقتی نیستم کسی نبودنم و احساس نکنه،انگار که هستم.مهم اینه که وقتی نیستم صدام باشه،خاطراتم باشه،تو دل دوستام.مهم اینه که...
    :gol::gol::gol::gol:
    من کوچیکتم عزیز حتما چشم شما دلت صافه مطمئنم خوشبخت میشی
    واییییییییییییییییی اینجاییییییییییییییییی؟فدات شم چرا گفتی زیاد پرسیدی باعث افتخارمه با شما دوست هستم ممنونم مهربان
    حالیا مصلحت وقت در آن می​بینم****که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
    جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم****یعنی از اهل جهان پاکدلی بگزینم

    جز صراحی و کتابم نبود یار و ندیم****تا حریفان دغا را به جهان کم بینم
    سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو****گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم

    بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح****شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
    سینه تنگ من و بار غم او هیهات****مرد این بار گران نیست دل مسکینم
    من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر****این متاعم که همی​بینی و کمتر زینم

    بنده آصف عهدم دلم از راه مبر****که اگر دم زنم از چرخ بخواهد کینم
    بر دلم گرد ستم​هاست خدایا مپسند****که مکدر شود آیینه مهرآیینم:w16:
    دل ما به دور رویت ز چمن فراغ دارد-------که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
    سر ما فرونیاید به کمان ابروی کس-------که درون گوشه گیران ز جهان فراغ دارد

    ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم-------تو سیاه کم بها بین که چه در دماغ دارد
    به چمن خرام و بنگر بر تخت گل که لاله-------به ندیم شاه ماند که به کف ایاغ دارد

    شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن-------مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد
    من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم-------که بسوختیم و از ما بت ما فراغ دارد

    سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم-------طرب آشیان بلبل بنگر که زاغ دارد
    سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ-------که نه خاطر تماشا نه هوای باغ دارد
    مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست------دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
    اشکم احرام طواف حرمت می​بندد------گر چه از خون دل ریش دمی طاهر نیست
    بسته دام و قفس باد چو مرغ وحشی------طایر سدره اگر در طلبت طایر نیست

    عاشق مفلس اگر قلب دلش کرد نثار------مکنش عیب که بر نقد روان قادر نیست
    عاقبت دست بدان سرو بلندش برسد------هر که را در طلبت همت او قاصر نیست

    از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز------زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست
    من که در آتش سودای تو آهی نزنم------کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست

    روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم------که پریشانی این سلسله را آخر نیست
    سر پیوند تو تنها نه دل حافظ راست------کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا