jonny depp
پسندها
1,185

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • توی یه تاپیک گفته بودن که دوست داری گفتم شاید صحت داشته باشه
    حالا خوب نداره
    تو چرا انقدر با خشانت برخورد میکنی؟
    سلام
    نیستی که :cry:

    نه متاسفانه
    یعنی ساختمش ولی به دلیلی چون که من وبلاگ داشتم اونو ولش کردم و از بین بردمش :D
    چطوری جانی؟
    خوبی؟
    خوشی؟
    سلامتی؟
    میبینم که ماکارونی هم دوست داری!!
    هی جانی!! :eek:
    احساس میکنم بچه باحالی هستی...باور کن!
    اومدم یه سر بت بزنم ;)
    وااااااااااای مرسی
    خیلی خوبی

    ممنونم

    من برم
    فلن
    چرااا
    مرسی و ممنونم از لطفت
    ولی منظورم از 40 تا 50 بود
    آخه من زیر نویسه 40 تا 71 رو ندارم متاسفانه

    من میرم
    عصر میام
    فلن
    ْلاااااااااااااااام
    مرسی مرسی

    دستت درد نکنه
    خیلی لطف کردی

    بقیش گیر نمیاد ؟ :D
    سلام جانی جون
    خوبی ؟ میشه لطفی بهم کنی ؟

    زیر نویس جومونگ رو میخوام

    از قسمت 40 تا 71

    میشه واسم بزاریش ؟ خیلی خیلی ممنون میشم
    ببخش تورو خدا....
    اومدم جوابتو بنویسم ، پست نمی شد....
    این سایتم این روزا بد رو اعصابمون اسکی بازی می کنه!:w06:

    دیدی چه گل مفتی خوردیم؟ :crying2:
    از این "وین رونی" متنفرم به شدت!:wallbash:
    سلام عزیزم
    ببخش این چند روزه حال و حوصله ی تالارو ندارم!
    نه عزیزم اینطوری نیست. قانون واسه تو بقیه فرقی نداره
    فقط فعلا مثل اون موقع نمیتونم بیام و سربزنم
    ممنون میشم اگه چیزی دیدی گزارش بدی که رسیدگی کنم :gol:
    وااااااااااااا :surprised:

    جانی تو باغ نیستیا ..... چلسی رو میگم .... :cry:
    بهشت و جهنم
    روزي يك مرد روحاني با خداوند مكالمه اي داشت (( خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شكلي هستند ؟ ))
    خداوند او را به سمت دو در هدايت كرد و يكي از آن ها را باز كرد
    مرد نگاهي يه داخل انداخت ، درست در وسط اتاق يك ميز گرد بزرگ وجود داشت كه وري آن يك ظرف خورش بود ، كه انقدر بوي خوبي داشت كه دهانش آب افتاد ، افرادي كه دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند ، به نظر قحطي زده مي آمدند ، آن ها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند كه اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر كدام از آن ها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمايند ، اما از آن جايي كه اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود ، نمي توانستند دستشان را بر گردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند .
    مرد روحاني با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آن ها غمگين شد ،
    خداوند گفت : تو جهنم را ديدي ، حال نوبت بهشت است ،
    آن ها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز كرد ، آن جا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود ، يك ميز گرد با يك ظرف خورش روي آن و افراد دور ميز ، آن ها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند ، ولي به اندازه كافي قوي و چاق بوده ، مي گفتند و مي خنديدند ،
    مرد روحاني گفت : خداوندا نمي فهمم !؟
    خداوند پاسخ داد : ساده است ، فقط احتياج به يك مهارت دارد ، مي بيني ؟ اين ها ياد گرفته اند كه به يك ديگر غذا بدهند ، در حالي كه آدم هاي طمع كار اتاق قبل تنها به خودشان فكر مي كنند !
    هنگامي كه موسي فوت مي كرد ، به شما مي انديشيد ،
    هنگامي كه عيسي مصلوب مي شد ، به شما فكر مي كرد ،
    هنگامي كه محمد وفات مي يافت نيز به شما مي انديشيد
    گواه اين امر كلماتي است كه آن ها در دم آخر بر زبان آورده اند ،
    اين كلمات ازاعماق قرون و اعصار به ما يادآوري مي كنند كه يكديگر را دوست داشته باشيم ، به همنوع خود مهرباني نماييد ، كه همسايه ي خود را دوست بداريد ، زيرا كه هيچ كس به تنهايي وارد بهشت ( ملكوت الهي ) نخواهد شد .


    يا حق
    خوشحال شدم از صحبت با شما بعدا مفصلا در مورد موضوع برات می نویسم شب خوش
    سلااااااااااااااااااااام
    خوبی ؟
    لینکه چی ؟ منم میخواااااااااااااااااااااااام

    راستی منم میفکریدم پسری :D

    یه سوال
    فیلمی +80 قسمتی که هر قسمتش +60 دقه باشه سراغ نداری ؟ البته انگلیسی زبان میخوام
    سلام جانی جون
    خوبی ؟

    من مخه بابا رو زدم :D
    سیاست بخرج دادم، البته فلن پول نمیده تا بعدن

    واسش فیلمه جومونگ رو آوردم، در روز حسابی میشینه پا پی سی فیلم نیگاه میکنه، 81 قسمته

    خوب دیگه، امروز با سیاست قبول کرد :D
    آها
    بابا بیخیال

    خوی پس مثه پی سی منه!
    یادش بخیر 2سال پیش پی سی رو فروختم
    اگه گفتی چند ؟

    30 تومن :D بیشتر از این نمیارزید، دلم نمیخواست بفروشمش، میخواستم داشته باشمش ولی خوب دیگه، مامان اجازه نداد بعد از 2سال که داشته بودمش ( یعنی جدا از این پی سی ازش استفاده میکردم ) دیگه مامان گفت فضا بی هوده اشغال کرده و ما مجبور شدیم!

    تین یکی هم اونچنان جالب نیست ! دلم یه پی سی جدید میخواد ولی همینو هم اونوختا بزور بابا رو راضی کردم، میگه کامپیوتر کامپیوتره واسه چی میخوای پول خرجش کنی ؟

    الان ماشین حساب میخوام، میگه ماشین حساب چیه میخوای این همه بابتش پول بدی ؟ ماشین حساب خودت هم مثه اونه
    فرق قیمت ماشین حسابم با اونی که میخوام 150 تومنه، ماشین حسابم از همین 10 تومنیاست :cry:

    بخدا لازمش دارم، خیلی زیااااد، من ماشین حسااااااااااااب میخوااااااااااام
    سلاااااام
    خوبی ؟

    میگم قاب سی دی میخوای چیکاااااااااااار ؟ چیکارشون میکنی ؟

    من یه زمانی کلی سی دی و دی وی دی داشتم یهویی دیدم یه جا بیشتر از 200 تا سی دی و دی وی دی جمع شده همشون رو پرت کردم تو سطل زباله، بابا هارد داریم دیگه، چیزایی که نیازه ذخیره میشه چیزی هم که لازم نیست پاک میشه خوب :D
    خب پس یه کاری کن........بیا یه سر با هم بریم قنادی؛
    فقط قبلش گفته باشم که "رولت" من دوس دارم :D
    Oh my God
    جانی جان من همین امروز فهمیدم تو دختری!!!!!!
    من تا 30 ثانیه پیش فکر میکردم پسری!!
    باید شیرینی بدی!!!!!! :)
    ببخش کمی دیر جواب دادم
    سرور سایت بد جور قاط زده
    هر صفحه که بخوای باز کنی 10 ساعت طول میکشه

    مرسی خوبم، فلن درد دست امانمون رو بریده، درد داره، حوصلشو دیگه ندارم :cry:

    خستم، برم بخوابم
    خوابای رنگی و دوست داشتنی ببینی جانی جان
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا