اون طناب دارتو یه روزی خودم با دستای خودم گره میزنم....
خیلی زود اون روز میرسه دکی...
درباره معصوم هم که بهش میگم خودش بیاد حالتو بگیره...که معصومه من چرند میگه.....باشه!!!!!11
فعلا یه جورایی ذهنم خالی از جوابه....اعصابم خورد شده....من شبا هیچی به ذهنم نمیاد
معصوم بیا کمک
اره بابا میدونم واست محترمم
خوشت اومد چه جوری سرماخوردگیمو بهت غالب کردم....
تو هم با اون احساس پاکت...نخواستیم اون احساسو....اه..اه....حالم بد شد...شب عیدی هدیه ای بهتر از این نبود که بدی
دکی یکی طلبت
علیک سلام.....
به به.... اقای طبیب....خوبی؟...
طبیب که بی ادب نمیشه....خرخون یعنی چی...نه خیر..این وصله ها به ما نمی چسبه
منو ترس....جک میگی....
اوه....اوه..معصوم کجایی که بیای دریای کرمه طبیبو ببینی....میگم دکی فکر کنم یه نفتکش تو این دریای کرمت غرق شده....اخه همه ماهیاشاینامردن....میگم اخه... به تو نمیاد از این بذلو بخششا....
اماده نبرد شو دکی....
فردا تو میدون جنگ به دیار باقی میشتابی
بالاخره دیگه!
ما باید دشمنانمون رو زیر نظر داشته باشیم دیگه. "گر بر سر خاشاک یکی شانلی بجنبد . . . "
که دشمنان ..هان ؟
چی قاطی پاتی شده ؟
مرسی خوبم ممنون
سلام آقا احسان ... شما استاد مایی ...
امروز اومدم اونجا , دانشگاهش خوب بود ولی شهرش اصلا به مرکز استان نمیخورد ...
یه ضدحال هم خوردم , اینکه جاده فیروزکوه به سمنان رو بسته بودن وقتی به 20 کیلومتری سمنان رسیدم مجبور شدم از یه جاده خاکی بیام که 2 ساعت راهش دور شد ...
راستی اگه بخواهیم از اونجا بیایم شمال از کدوم راه نزدیک تره ...؟
مزه ی غذاشون رو هم چشیدم ... برنج خام ...
به من میگی بی احساس.؟؟؟....نه خیرم....
اخی.....جیگرم کباب شد احسان...نبینم اشکاتو.....
خب اره خیلی سخته ادم دوستش بذاره بره...ولی خب اگه واسه درس داره میره که خیلی جای خوشحالی داره...خوش به حالش ایشالا قسمت تو بشه....
ولی خب اره منم جای تو بودم ناراحت میشدم....بعد گریه میکردم...بعد سرمو محکم میکوبیدم به دیوار....بعد اگه شانس میاوردم زنده میموندم...وگرنه با عزرائیل گفتمان میکردم