شايد تناقضنما باشه!
کفر لزوماً به معناي انکار خدا نميتونه باشه. معناش با الحاد و زنديق که خدا رو کاملا نفي ميکنه، متفاوته.
ما شايد برخي از مذاهب غير شيعه يا اديان غير اسلام رو تکفير کنيم، اونا هم ما رو... يعني چه بسا ما هم از نظر برخي از فرق يا اديان کافر باشيم!
پس کفر نسبيه اما چنانچه ديديد لزوما به معناي عدم اعتقاد به خدا و عدم پرستشش نيست، بلکه از ديد ديگران اينطوريه...
خود من قصدم اين بوده: عدم تأکيد بر مذهب شخصي و ايجاد مقدمهاي براي اتحاد و تقريب با مذاهب و اديان ديگر و تأکيد بر نقطه مشترک(توحيد و خداپرستي)؛ چرا که به پيروان اديان و مذاهب احترام ميذارم....
از طرفي اين ترکيب از آرايه ادبي "تضاد" نيز بيبهره نيست. آرايهاي که کاربرد بسياري در متون ادبي دارد؛ مثل خورشيد خاموش، شب روشن، کور بينا...
از توجهتان سپاسگزارم!