Zbaziii
پسندها
18

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • حسود :razz:
    امضات مال منه باید حق کپی رایتشو بدی :D
    من برم دیگه
    آهان.اره از دور:(
    شوهر خاله آیسان تبریزیه...همون که گفتم شبیه دوستت بود.
    اولین بار که رفتم ارومیه...از اسکله رد شدیم....
    1بارم که پل زدن رفتیم
    خب چطوری میای ببینمت؟ :دی
    نمیذارن که باید از دور نگات کنم :دی
    جدی؟ تبریز کی رو دارین؟
    من تو دهن تو جا میشم.سیر میشی
    تو که دهن من جا نمیشی.....تیکه تیکه از بالا شروع میکنم میخورمت
    کی میاین؟احتمالا منم از دور باید ازکنارت بگذرم :D
    مخ مامان زدم ظرفای جهیزیه رو بیام تبریز بخرم.3بار تبریز اومدم.2بار ازش رد شدم رفتم ارومیه
    من تو رو واسه دردم نمیخوام که :D
    واسه یه چیز دیگه میخام :دی
    عزیزم فردا آماده شو با گل و شیرینی دارم میام در خونتون :biggrin:
    طرف بابا نادر همشون وضعشون خوبه...باغشون که فروختن عمه ها سهمشون دادن به من.مادر بزرگمم یکم پول داد واسه خرجیه ماهانه هام که سودش میگیرم...

    هنوز خونه و زمینا رو نفروختن سهممو بدن...
    ماشالا پدربزرگت بیکار نبوده هیچوقت :biggrin:
    باو با این اینهمه وارث تو چطور میگی من خونه و ماشین میارم؟:mad: باس مث خر کار کنیم :confused:
    راه دانشگاه دوطرفس بابا نمیزاره ماشین ببرم
    3 سال کاردانی و الانم خودش میبره خودش میاره...
    زیر پای بابا پرویز ببوسم کمه...
    بعضی وقتا دلم میگیره...اینکه مامانم آیسان ازمنم بیشتر توجه میکنه بهش...
    3تا واسه بابا نادر خدابیامرز دارم.
    بابا پرویز 5 تا

    با خانواده بابا نادر کم رفت و آمد داریم...عزیزم زود زود میرم میبینم...فقط

    خانواده بابا پرویز زیاد دوس دارم.
    2تا ام عمه از بابا نادر
    2 تاام بابا پرویز

    عمه هام جیگرن....

    طرف بابا نادر میرم یه جور میشم
    ولی این بازم از لاغری و ابروهات چیزی کم نمیکنه :D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا