yunes_prg
پسندها
8

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نه عزيز شوخي نميكنم.
    خب نگاهها و برداشتها متفاوته...و نميشه مسائل رو هميشه از ديدگاه خودتون ببينيد. بهتره موقعيت و مكانها رو در نظر بگيريم تا بتونيم كنار همديگه محيطي دلپذيرتر داشته باشيم.
    دوست عزيز بهتر نيست بيشتر رعايت كنيد...اينجوري ميتونيم فضاي صميمانه و سالمتري داشته باشيم...درسته؟
    باید بپرد هرکه در این پهنه عقاب است
    حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد
    کوه است دل مرد ولی کوه نه هر کوه
    آن کوه که آتش به جگر داشته باشد
    سلام خوبی؟
    چرا آخه؟
    چرا خطا؟
    یعنی به یه عکس گیر دادن؟
    ندیده ها
    امروز واسم اخطار اومد
    شما مرتكب يك تخلف در باشگاه مهندسان ایران شده ايد. yunes_prg عزيز،

    شما مرتكب يك تخلف در باشگاه مهندسان ایران شده ايد.

    دليل: نقض قوانين سايت
    -------
    کاربر گرامی لطفا از قرار دادن تصاویر بدن نما و نامناسب خودداری کنید و در انتخاب متن های ارسالی نیز دقت کنید
    لازم به ذکر است اخطار 1 امتیازی داده شده به شما با کسر 3 امتیاز منفی به دلیل نداشتن تخلف قبلی در پرونده شماست
    لطفا از این پس پیشتر دقت بفرمائید

    چند نمونه از موارد مورد دار صفحه شما

    وقتی لبهایش را بوسیدی... نگران رد رژلبت نباش...سریع با انگشتهایت روی رد بوسه اش نکش...بگذار رد رژ بماند ...بگذار آن چند ثانیه پایان حس لبات هی کش بیاد...
    او هم اگر (( او )) باشد به ردش فکر نمیکند میمیرد در اوج لذت گرمی و نرمی لبهایت...
    [IMG]
    دوست عزيزم يه دنيا ممنونم از همه محبتهات...مرسي واسه مطالب قشنگ و فكاهي و دلنشينت...

    مرسی
    مرسی
    من هی نتم قطع میشه میرم
    نشون ازبیادبی نیست
    شب خوش
    بعضیا رو باید یهو از زندگیت حذف کنی
    اگه به مرور باشه زجرت میدن
    مثل کندن چسب زخم ( ̲̅:̲̅:̲̅:̲̅[̲̅ ̲̅]̲̅:̲̅:̲̅:̲̅) از رو پوست
    که یهو میکنیش و خلاص میشى
    تنهایی را دوست دارم......بی دعوت می اید;بی منت می ماند!بی خبر نمی رود.....!!!!!
    لعـــــــــنت به همه ی قـــــــــانون های دنـــــــــیا که در آن
    شــکـــــــــستنِ دل
    پیـــــــــگردِ قـــــــــانونی نــَـــــــدارد !!!!َ
    عشق تو اشــتــبـــاه زیبایی بود !

    تو بی تقصیری !
    خدای تو هم بی تقصیر است !

    ... من تاوان اشــتــبـــاه خود را پس میدهم !

    آری ، تمام این تــنــهــایـــی
    تاوان جدّی گرفتن تــــوســتــــــ . . .
    به میهمانی تو آمدم در خلوت ترین شب دنیا

    آنگاه که برایم آمیزه ای از مهر و محبت بودی

    آمدم تا با تو بمانم ، تا آخر دنیا

    تا زمانی که شعرها هستند و من وجود دارم . ..


    حرف از دل می زنی

    کدام دل

    اگر تو دل داری و می سوزد

    من دلم جایی

    حوالی سینه ات جا

    گذاشتم

    خیال گرفتن

    هم ندارم...


    می دانم كه اشك هایت را كسی نمی فهمد

    من با تو غریبه نیستم

    به من نگاه كن

    من می توانم با تو بیایم و نترسم

    من از با تو بودن هیچ هراسی ندارم

    من هرگز نخواهم رفت...




    درد خواندن که اخم ندارد ..

    لبخندی بزن به این بی کس ِ آشفته دل

    که مشق هر شب اش
    ...
    شکایتی ست از نبود ِ تو .....


    موسم كوچ چشمانت كه می رسد

    قلبم بهانه می گیرد

    بی گمان

    در غیبت نگاهت

    لحظه هایم سخت می گذرند....!


    حال منـِ بیـــــ تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو...!!!


    نوروز...

    مرداد داغ...

    پاییز زیبا...

    یلدای دوست داشتنی...

    زمستان سرد و سفید...

    چهارشنبه سوری...

    و دوباره نوروز...

    میبینی تمام این روزها میتونه یه خاطره ی زیبا باشه...

    که من و تو باهم میسازیمش....

    اما تو...

    تو با نبودنت همشون رو به آتیش میکشی...

    چرا...!!!؟


    گاهــی حجــم ِدلــــتنـگی هایــم آن قــَــــدر زیـاد میشود
    که دنیــــابا تمام ِ وسعتش
    برایـَم تنگ میشود ...


    ... دلتنــگـم...
    دلتنـــــگ کسی کـــــه
    گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از حرکـت ایستـاد...


    دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...


    دلتنگ خودم...
    خودی که مدتهـــــــــاست گم کـرده ام ...



    گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم...


    حالا یک بار از شهر می رویم...

    یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست !!!


    در ذهن آشفته ام...

    مست به دنبال خاطرات تو می گردم...

    تا با آنها کمی آرام بگیرم...

    راستی برایت بگویم...

    از وقتی که رفتی چشمهایم...

    همانند یک کودک بچه خودشان را خیس می کنند...

    یادت هست وقتی که خیس می شدند...

    با دستان مهربانت روی چشمهایم می گذاشتی تا آرام بگیرند...

    من که خوب یادم هست...

    دیشب با همان چشمهای خیس پشت پنجره رفتم...

    گفتم شاید تو٬...

    نمی دانم کجا٬...

    پشت پنجره باشی...

    تا انعکاس صورت ماهت را در ماه ببینم...


    مثل همیشه که دلتنگت می شدم تا صبح نشستم...

    اما نیامدی....


    یکی بود

    یکی نبود...

    دست بر قضا،

    این دوتا

    عاشق هم شده بودن!....


    باران که می اید
    من یاد تو می افتم
    اری
    هوا
    هوای
    دو نفر
    زیر
    یک چتر
    است
    زیر همان
    نیمکت
    اری همان نیمکت
    با
    همان هوای سرد و
    همان بوسه های داغ
    .
    .
    .
    عجب می چسبید‎...


    آدمیزاد....
    غرورش را خیلی دوست دارد،
    اگر داشته باشد،
    آن را از او نگیرید...
    حتی به امانت نبرید...
    ضربه ای هم نزنیدش،
    چه رسد به شکستن یا له کردن!
    آدمی غرورش را خیلی زیاد، شاید بیشتر از تمام داشته هایش، دوست
    می دارد؛
    حالا ببین اگر خودش، غرورش را به خاطر تو، نادیده بگیرد، چه قدر
    دوستت دارد!
    و این را بفهم آدمیزاد!


    بـا تـو
    می تــــــــوان آسود
    در انتهـــــــــــای راهــــی که به بن بست رسیده است
    و بــــــــــــــالا رفت
    از دیـــــــــوار روزمرگی ها
    و نتـــــــــــرسید
    از آنچه پشت دیــــــــوار است !


    جایت خیلی خالیست

    درست همینجا

    دربین دستان کوچکم

    وآغوش عمیقی که تا ابد

    وفقط فقط

    جای توست...


    راه نمی‌روم که

    می‌دوم

    خسته نمی‌شوم که

    این راه

    خاکستری هم باشد

    در مقصدش

    تو ایستاده‌ای

    بلندبالای من!

    فقط بگو

    کجای زمین

    می‌رسم به تو...


    میراث رفتنت

    منم و این کوچه های مکرّر

    در پرسه های بی نشان

    من به دنبال کسی می گردم

    کاش !

    دستم را رها نمی کردی !

    تو آیا ...

    مرا ندیده ای ؟


    از درخت تنهایی ام

    ... خاطراتت

    آویزان شده اند

    بی رنگ و بی بار

    خیره به راهی که رفته ای ...


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا