سلاممممممم..واسه تو هم خرافيد؟؟آره واقعاااا بتركن..
-
یوحی بیا صندلی داخ من
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=1643538#post1643538
من دارم ميلم..مراقب خودت باش....
شبت خوش
يوحي جونم اونور واسه من تركيد..
....................................... اندازه ی اين عكس تغيير داده شده است. برای ديدن كامل عكس اينجا را كليك كنيد. اندازه ی عكس اصلی 2868x400 و حجم آن 92KB است.[IMG]
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=151251
سلام یوحنایی
دسته گلت درد نکنه
ممنونم ازت
قربونت ...
قابلی نداشت...
فیورت هایی که قبلا داشتی؟؟؟
مثلا تو کامپیوتر من اینجاست
D:\Documents and Settings\Dr-Shakh\Favorites
اینا واسه ی اینترنت اکسپلورر هستش! که ازت میپرسه, میخوای همه چی, از اونو بیاد اینور؟؟؟ شما هم میگی بله!
تو قایرفامس هم تو فیوریت هات تو بومارکس میاد!
آکواریوم من ......
سلام
خوبی ؟
بحثی جدید راه انداختم، خوشحال می‌شم توی این تاپیک شرکت کنی، امروز فقط ذهنیت شروع ماجرا رو نوشتم و از فردا ادامه‌ش خواهم داد و می‌خوام به نتیجه گیری کلی برسم
امیدوارم بیای شرکت کنی
اي باباااااااااااااااااااااا
سلاممممممممم گلم..خوفي؟؟
چلا...بمون
باشه به اقا بچه ها سلام برسونين
عزییییییییییزمی
بلاااااااااااا
سهلام عزیزم،خوبی؟!
بابا بتی رو اذیتش کردم، عزلم کرد از مدیریت
نه بيكاري زيادي هم كه خوف نيست....
آره متاسفانهههه..من 21 هست....واي از اين بيكاري خسته شدم
سهلامممم گلم....خوفم..تو خوفي؟/
اگر ذره ای نور بتابد
باز هم گرما هست
باور کن الان../ سلام//الان نه
من الان خودم یه زخم عمیق تا عمق روحم دارم خیلی سخته که این بشقاب هم روش بخوره..
یوحنا جان خوبی... خوشی خوش میگذره نه..
اینجا احساس چیزی دارم من اینروزا..
دچار هذیانهای عجیبی هستم.. باید باز باک ماشین رو پر کنم برا یه مسافرت کوتاه دیگه
"اربعین سید و سالار شهیدان برشما تسلیت باد"
عزاداری اگر، عزت همین بس
خدا اول عزادار حسین است
آره؟
آره؟
نه نیستی میخوای تا صبح بنویسم نیستی مشق شبم باشه
باشه برو بخواب
بالا خره میدونم
بالاخره میدونم که حقیقت عین لامپ با زدن کلید برات روشن خواهد شد
به دوستی مثل تو افتخار میکنم یک
رفتنت حتی برای این شب هم عذابی شد دو
نبخشی اگر همه عجز و لابه هام رو توشه راهت میکنم سه
نه نیستی
نه بیرحمی
نه سنگدل
تو حتی ازارت جز من و شیدا به مورچه هم نمیرسه/ ر.ج شیدا/
تو خیلی خوبی واسه همین میترسم خوابت واقعیت پیدا کنه هاااااااااااااااااااااااا
بابا اون خط اول یادم رفت پاک کنم..
اصلا هر چی زور بزنی نمیتونی دو دقیقه بیشتر سنگدل باشی دست خودت نیست که
من اولین باره که دارم فرار مقدس میکنم..
اه آره اوندفعه که سه روز رفتم پیک نیک و این حرفا!!؟
خب چیزی گفتم که از سنگینیه کلماتش نمیشد حفظش ککرد..
یوحنا مهم چیه؟
مهم اینه که این خوبیها هنوز در من و تو مونده.. چون ذاتا اینا در ما نهادینه هست..
اون سوت چیه زدی.. من غین لام طاکنم اگر پا ک کنم مگه دست خودمه..
خی لی بیرحمی. خیل.. /ببخشید این نخنما شده است./
میدونی یوحنا .. من باور میکنی من اونموقع باید میرفتم.. فهمیدی اصلا چرا باید میرفتم..
این دردیه که تا ابد تو دلم عین سیبزمینی نیم پز قلمبه میکنه ولی همین رو بدون که موندنم زهری بود بر تنم.
بعد رفتن من با دوزخم در کلنجار بودم و امتحاناتی که داشتم مزیدی بود بر آلامم
باور کن نمیتونستم ترکش کنم اون موقع.. چون مونسی بود که عین کنه به لبام چسبیده بود.
از گفتن کلمه اما متاسفم ولی بزار این بار بگم..
تو حق داری و میدونم که میخوای کاری که عبث نباشه رو بکنی اما این رو بدون که هر اونچه در اندرون این دل از محبت و خوبیهای تو هست به بیراهه نرفته و ثمره اونچه که الان هستم گوشه ای از اون همه نیکیهاته..
گفتم گفته باشم..
خیلی بیرحم شدی
سنگ دلت رو هیچ چیزی نمیتونه تو تاریکی این شب آب کنه..
خیلی جفاکار شدی.. ظلم گسترده به روی صفحه من رو هیچ کار نیکی پاک نمیتونه بکنه.
تورو الان سوار ماشین بیست چرخی میبینم که من قراره با ژِیان بهش برسم و متوقفش کنم ولی زهی خیال عبث
خیلی......
....
...
..
. -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
