vooroojak khanoom
پسندها
3,561

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شیشه ای میشکند....یک نفر می پرسد..

    چرا شیشه شکست ؟

    مادرم می گوید:شاید این رفع بلاست

    یک نفر زمزمه کرد باد سرد وحشی مثل یک کودک شیطان آمد

    شیشه پنجره را زود شکست.

    کاش امشب که دلم مثل آن شیشه مغرور شکست

    عابری خنده کنان می آمد....تکه ای از آن را برمیداشت

    مرهمی بر دل تنگم می شد....

    اما امشب دیدم هیچکس هیچ نگفت غصه ام را نشنید...

    .از خودم پرسیدم آیا ارزش قلب من از

    شیشه پنجره هم کمتر است؟

    دل من سخت شکست هیچکس هیچ نگفت و نپرسید چرا؟؟.....

    چیـــزی جـــــــز

    ســـــرخـی یکــــــــ عشـــــق

    نـارنجـــــی یکـــــــ دلتنگــــــــــــــــی

    زردی یکـــــــ فـاصلــ ـ ـ ــ ــ ــــ ـه

    سبـــــزی یکـــــ خـاطــــــره

    و سیـاهـــــــی یکـــــ چشـم تـا ابـــــــــد در انتطـــــار

    در روزهـا و شــب هـای

    بــدون حضــــــــــــــــــــور او

    نخـــواهـد بـــــــــــود

    همه در جستجوی محبتیم کدام رمق از حقیقتیم

    آسمان را با مهر خورشید سازند بی کران و پر امید
    دل،اشک ریزان در شب تنهایی کوچه به کوچه با پرواز تا رهایی
    جلد دفتر عشق را مادر برایم نوشت گویی که خود می دانست سازنده باشم در سرنوشت
    نامه نوشتم به روزگار جواب داد صبور باش در این روز ماندگار
    شاید قصه همین جا تمام شود قایق تو به آب روانه شود
    شور عشقم مرا می خواند سوی آزادی مرا می راند
    بوسه عشق فدایت می دهم من پرنده عشق را به آسمان پر می دهم
    نه بابا نديدي مگه هم مادر عمل ميكنه هم دختر تازه تو گلسار يه خانوادرو ميشناسم كه برادر پدرم عمل كردن .
    افسانه ی عشق و جنون ، رفته زخاطر تا کنون آن تک سوار قصه ها ، با اسب خود شد واژگون
    بس عهدها بشکسته شد ، دیگر خدا هم خسته شد
    در کارزار زندگی ، بازوی مردان بسته شد
    ای چرخ افسونت چه شد؟ الوند و سیحونت چه شد؟
    بر تنب کوچک تا ارس ، کاوه فریدونت چه شد؟
    صفرا طلای دار کو؟ آن نقطه ی پرگار کو؟
    در شهر آزادی دری ، بر قامت دیوار کو؟
    شهنامه خانی دیر شد ، سیمرغ در زنجیر شد
    آرش کماندار زمان ، آماج زخم تیر شد
    فریادها بر باد شد ، فریاد زیر آب شد
    ارابه ی سردار عشق ، افسانه ای در خواب شد
    به، چقدر شیـــرین است
    زندگی، خاطــــره یک شب خوش، زیـــر نور مهتاب،
    روی یک نیمکت چـــوبی سبـــز، ثبت در سینـــه است
    زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه
    زندگی، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است
    زندگی، گاه شده است خوش نیاید به مذاق
    زندگی گاه شده است که برد بیراهم
    زندگی، هر چه که هست، طعـــم خوبی دارد، رنگ خوبــــی دارد
    زندگی، ارزش آنرا دارد که به آن فکـر کنی
    زندگی، ارزش آنرا دارد که ببویی اش چوگل، که بنوشی اش چو شهد

    زندگی، بغض فـروخورده نیست
    زندگی، داغ جگـــر گـــوشه نیست
    زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است
    زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است
    زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ
    زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است
    زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست
    زندگی، شـــوق وصال یار است
    زندگی، لحظه دیدار به هنگامـــه یاس
    زندگی، تکیه زدن بر یــار است
    زندگی، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است
    زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است
    زندگی، قطعه ســرودی زیباست که چکاوک خواند
    که به وجدت آرد به ســــرشاخه امید و رجا
    زندگی، راز فـروزندگی خورشید است
    زندگی، اوج درخشندگـــی مهتــاب است
    زندگی، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است
    زندگی، طعــم خوش زیستن است، شور عشقی برانگیختن است
    زندگی، درک چرا بودن است، گام زدن در ره آسودن است
    زندگی، مزه طعم شکلات به مذاق طفل است
    اونارو كه اره اما اين طبيعيارو فقط از جاي بخيه ميشه تشخيص داد .
    ماهي ها چه قدر اشتباه مي كنند ؛

    قلاب علامت كدام سؤال است كه به آن پاسخ ميدهند ؟
    آزمون زندگي ما پر از قلابهايي است كه وقتي اسير طعمه اش مي شويم، تازه مي فهميم ماهي ها بي تقصيرند !
    حسد ، كينه ، خشم ، لذت ، غرور، انزجار، انتقام ، ترس ، شهوت ...


    خداوندا دانشي عطا فرما تا از كنار اين قلابها بگذرم كه شايد دگر فرصتي براي برگشتن به پاكي دريا نباشد .
    دردم را به كه گويم ؟

    خواستم با نسيم بگويم،سرگرم چمن بود.
    خواستم بنشينم كنار دريا سر صحبت را باز كنم
    با ساحل غرق گفتگو بود.

    پيچك ناز مي كرد بر سپيداري كه بر تنه اش پيچيده بود و...

    خواستم با تو بگويم اما در خلوت صداي غريبه اي را شنيدم.

    درد خود را نگاه خواهم داشت،شايد اين سوختن
    خوشتر از آن افروختن باشد...
    اره سريع باورت نميشه زيره1 سال انگار هنوز چسب رو دماغشونه .
    الهي...

    با خاطري خسته از اغيار و به فضل تو اميدوار
    دست از غير تو شسته و در انتظار رحمتت نشسته ام
    بدهي كريمي ، ندهي حكيمي ، بخواني شاكرم ، براني صابرم
    نه خواهر من اين چيزا به ما نميچسبه منم متخصص بينيم از يه كيلومتري تشخيص ميدم حتي وقتي تلفني صحبت ميكنم.
    کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم

    بار دیگر بگذشتی که کند زنده به بویم

    ترک من گفت و به ترکش نتوانم که بگویم

    چه کنم نیست دلی چون دل او ز آهن و رویم
    همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که
    "ای کاش"
    تکیه کلام پیریت نشود
    شب ها سکوت تنهایی همش فکرو خیال تو



    همش دلگیرم از دیروز همش دلتنگی فردا





    شب ها خوابم نمیگیره کجا رفتی بدون من



    کجا رفتی که این خونه شده قبرستان من





    روزم تاریک چون سرده تنم میسوزه از دوریت



    چشام لبریز از اشکه همش دلگیرم از دوریت



    برو که فکر رفتنت آتیش به جونم میزنه
    همه همينو ميگن چرا اونا ميبينن تو نديد ميگي؟؟؟؟؟؟؟
    برای دوست داشتن وقت لازم است،
    اما برای نفرت
    گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است.
    اره چطور واسه هركي ممكنه پيش بيا ولش كن واسه چند سال پيشه خودت چطوري راستي تو فيس بوك هستي؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا