اره دیگه منم میدونم دیگه!!!!!
نه دیگه اون موقع همه اش دلت میخواد بری داخلشم ببینی
پس نفرستادم.... پس اون چی بود که اومدی گالریم
نه دیگه اون موقع همه اش دلت میخواد بری داخلشم ببینی
پس نفرستادم.... پس اون چی بود که اومدی گالریم
-
اره دیگه پس چی!!!!
نه شرکت تهرانو میگم
خوب خدا را شکر...
پس یادم باشه دیگه کارت دعوت برات نفرستم
بهوونه نیست یکی از گوزینه های استخدام برای آقایونه
همون دیگه من دنبال مدیرلایق نبودم( خودمم باورم شده شرکت زدما)
راس میگه بعضیا بلدن سلام بدن...
سلااام خوبی چه خبرا1؟ عکسام خوب بودن!؟
بعضیا هستن میخوان مدیر شن اما خووووب سربازی نرفتن....
تازه از بعضیام میخوان براشون پاتی بازی کنن
تا زه این بعضیا سلام هم بلد نیستن بدن!!!!
سری جدید گالری به مناسبت شروع سال جدید و بهار زیبا
#189
وقتی پلیس ها حوصله شان سر میرود(شوخیهای پلیسی)
#423
تحلیل عکس مدیریتی3
سلام وحید شجاع دل.خوبی؟
این چه کاریه؟چه بلایی سر خودت آوردی؟
(شرمنده ظهر یونی بودم کار داشتم.از باشگاه اومدم بیرون نتونستم جواب بدم.)
سخیف؟؟؟؟
اون دیگه چیه خوردنیه؟
نه والا نون خالی از گلوی ماپایین نمیره.....حالاکی گفت سلطانی؟؟بختیاری باشه ما میخوریم.....ه هههههه
راستی محمدرضامیخاد بیاد شهر ما توهم با اون بیا.....
باشه برو
ولی من تازه پیدات کرده بودم
خدانگهدارت.......
خب من دیگه سیر شدم
اوا تو بودی وحیدخان؟خب چخبر؟چیکارامیکنی ؟خوش میگذره؟؟
الانم حس میکنم با غذا دارم نطق میکنم.....نمیدونی که چه حس خوبیه...هه هه هههههه
آره بخدا احساس میکنم رو ابرام......چقد حال میده
عاشقتتتتتتتتم
تومگه به اون وصلی؟
خب خودت بیا دیگه....
فک کردم غذاس.....
آره راس میگی الان دارم میخورم....بخداخیلی میچسبه.....
ازمرباهم شیرینتره.....
واااااااامیسی وحید خان..
گویا باید همین کاروبکنم.....چاره ای نیس....
سخیف؟؟؟؟
اون دیگه چیه خوردنیه؟
نه والا نون خالی از گلوی ماپایین نمیره.....حالاکی گفت سلطانی؟؟بختیاری باشه ما میخوریم.....ه هههههه
راستی محمدرضامیخاد بیاد شهر ما توهم با اون بیا.....
هیچی ندالم آخه مواد اولیه تمومیده......دارم مربارو باچجقال میخورم....بفرما مربا....
اه اه اونقد بدم میاد ازچیزای شیرین.....
پارسال مگه عید دسته جمی رفته بودیم زیارت برگشتنی...
او باز رفتم کانال دیگه....اون فیلمو نمیدی علیرضاخمسه بازی کرده بود؟همش میگفت بریم مشد....نقی ناهارنخیردمی.....
آهان...بله استاد ادبیات
آخه ناهار نداشته بیدم....
نقی من ناهار نخردمی.......
توهنوز درگیری؟؟
خب من الان ناراحتم....اخه من گشنمه خب.......ینی چی مثلا کم خوردی؟؟
آره شدید اینجوریه !خبرنداشتی؟هنوز اون روشو نشونت نداده.....وای وای خدا نصیب گرگ بیابون نکنه اینجور دوستارو......تازه درموردتویه چیزایی میگفت....ولی منکه باور نکردم به جون تو....
کوجایی؟
نکنه ناهارتو آوردی پای سیستم؟؟؟
بخاطر چی بود بس؟؟نکنه واس خاطر یاغیش بوده ها؟؟؟؟
گفتم که بروازخودش بپرس حق منو خوده دوس جونتون؟؟؟
آره دیگه...بخاطرش از ناهار گذشتی!!!!خیلیه ها؟؟اونم مردا !!بعیده....
خب بلاخره چوقولیشو که بهت کردم ینی نمیخای کاری بکنی برام؟
ینی اینقد معتاد نت شدی؟؟
باباقرارنبودمگه محمد رضارو گوششوبگیری که داره حق منو میخوره
بله به روباه گفتن شاهدت کیه گفت دمم...
ماروباش کیو قاضی گرفتیم....
مطمینی غذاتو خوردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
احیانا آب نبود؟ -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...