tornado*
پسندها
834

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من کی گفتم که مال تو وحشتناکن که میگی چند تا از عکسای تو هم وحشتناکن؟1!؟!؟
    خیداااااااااااااا :cry:
    خب میدونستم اون بحث رو میگی باید این قسمت رو هم خودت برسی .. من نمیدم همچون عکسایی متاصفم.. ولی هر چی غیر عکسای تو رو میتونه شامل بشه..
    من قولی ندادم بهت.چه عکسی چه چه ای
    شاید باید دوباره کل نوشته هام رو مرور کنم/شکلک اوجور/. تفسیر سه نقطه ات برا زمین خوب بود چون من میدونستم الان چشاش دریده نمیشه برا فهمیدن..
    یک روز زمین هم به این نقطه ها چشمانش را میدرد
    نه اصلا.. اصلا نه. وافعا اصلا نه بهیچ وجه!!
    چجوری بگم آخه؟
    صب کن
    ای آللااااااااااااااااااااااااه
    بازین چش اوجور رو زدی
    شاید باید بگم که خوش به حالت از هجمه اینهمه شور و هیجان و ...
    خب من هنوز اون وجهه پررر روییش رو ندیدم.. فکر کنم بایدد خدا رو شکر کنم دیگه
    آخه هر کاری کنم.. بچه پر رو بودن رو نمیتونم متصور بشم..
    فک کنم باید بگی دختری که حرفش رو نزنه نمیشینیه سرجاش/من مردی که از خودش زهلش میره/
    بله ما اینیم
    علیک سلام
    خواهش میکنم.. یک در هزار از یکی از خوبیهات نمیشه این یک فوتو
    دوست دارم اما فقط برای بقیه
    بار اخرت باشه این عکسها رو توی صفحه من میزاری
    بچه پر رو
    ای وای بگویادت انداختم دیگه..
    باشه باز بزن اسمایل خوبه رو

    وای من دچار الزایمر شدم باز فکر کنم الانه که برم.. اگه نبودم بای خوشالم باز.. خوب بود امروز.مرسی
    این جنگ متفاوت تر خواهد بود طوری که کهنه دلخوریای مانده از 100 روز پیش رو زا نزاعها و روابطی دیگر رو هم ممکنه همچون مرمی هایی طلایی و کشنده پرتاب کنی..
    بابا چرا باید دعوا کنیم آخه میگن سری که درد نمیکنه چرا باید با چوب زد که باز درد بگیره..
    منتظر تقدیر میمونیم شاید این دفعه تو طالعم نباشه.. راستی انرژِ چش دریدگی منحل شد انگار/ شکلک پیرمرد خردمند و جوان خام و نپخته/
    منم گفتم دعوا باید باشه تا بعضی چیزا رو بشه در حالت رسیدن به نهایت غیظ و خشم راحت و بیرودر وایستی گفت این خوبه بخدا خوبه خیلی خوب بیا یه روز دعوا کنیم ..
    واقعا حوصله نداری؟پس منو کی بخندونه ؟...........باشه ما رفتیم بااجازه .......روز خوبی داشته باشی (تپو دی سین)(نفهمیدی؟عصری میام میگم)
    مرسی بابت حرف زیر عکسام.. نمیدونم چیکار کنم همونجا جوابیدم.. مسخرست میدونم.
    کو دعوا دعوا اگه بود من اینجا بودم.. ؟ نه من اینجا بودم.. حتی روجم هم از علت بی خبره.. این همون دوراهیه که آدم نمیدونه چی بگه.. دعوا نکنه منتظر زلزله ای شدید باشه یا دعوا کنه و خدای نکرده به همه چی پایان بده.. واسه همینه که بهتره در حال زندگی کنیم..
    خوبه، ببینم چیکار میکنیا:d
    خبری نیست
    تو چه خبر؟
    خوب حال میکنی با یونیه شهر ما:d
    یه حقیقت از خودم.. تا زمانی که اینجام یعنی در صفحت من از هیچ حرفت نیمرنجم.. من همه چی رو میتونم قبول کنم ولی وقتی دیدی دارم فرار میکنم از ذهنیتیه که تو ذهن تو پدید اومده..من دارم خودم رو به یه معصومیت زمینی نزدیک میکنم واین علت فرارمه.. از صفحت..
    این دعوا یادت بمونه.. یه روز من و تو سر یه موضوع که ناشی از تناقضی نسبت به من است دعوا خواهیم کرد این تقدیر جدانشدنی از منه. و همیشه بوده.. اگه امروز دعوا کنیم خیلی بهتره تا روزای دیگه ولی الان هیچ بهونه ای نمیتونم دستت بدم شرمندم..
    من عیبای بزرگتری هم دارم غیر از نوشتارم.. بازم دقت کن داری میرسی به همون پتک بزرگ که بشکنی اون قالب ذهنیت رو
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا