الان که خونم ... تو خلوت خودم و به شما و همکارم گفتم ........... به خدا تو کلاس نذاشتم آب از آب تکون بخوره ...... الان که بهم ریختم .... مدام قیافش جلو رومه .... باشه قوی میشم ...همین کاری که گفتین و انجام میدم ... به انیس گفتم ، بابا منم آدمم ، اما خدا هر روز جلوم یه کوه میذاره ....
مهندس اذیت نکن تو رو خدا ..... مطمئنم که فهمیدی !!!! بابا منظورم یکی از شاگردامه ...... دیروز مشغول بازی بوده ، سرش میخوره به دیوار .... الانم تو کماست ......
واسه یه نفر دعا کن ... واسه یکی از بچه هام ... الان تو کماست .... خواهش میکنم ، شاید خدا لطفی بکنه و به خاطر دل پاک شما هم که شده ، از کم بیرون بیاد ...
سلام تورج جان
نه اینجوری نیستش قبل از من خیلی ها مدیر بودن که الانم هستم
اگه به من بودش خیلی وقت پیش از پشت این میز میرفتم:دی
هرچند که الانم زیاد با یه مدیر بازنشسته فرقی نمیکنم
این کار جز درسر چیزی نداره اگه بندی میگن چرا بستی اگه نبندی همه شاکی میشن میگن چرا نمیبندی :دی