مرده دیگه در من خورشــــــید شهر نگاهت
چون تک درختی پیر نگاهم مونده به راهت
دلم بهم گفتـــه که قهره با من دو چشمات
بیهوده پژمرد قلبم مثه گل تو باغ دســـتات
چرا نگفتی تو که دیگه دوســــــــــم نداری؟
میخای تو گلدون قلب من خنجر بکــــــاری؟
تو آینه چشمام هنوزم عکس تو پیداست
از بس که هر روز هی گریه کردم اشکام یه دریاس
بی تو میمیرم من یه روزی تو شهر غربـــــــــت
میرم دوباره از شهر تو من با قلبی پر از محنت
دیگه بعد از توچون همیشه من دلم یه گل آتیشه
اما یادت از دل هرگز جدا نمیشــــــــــــــــــــــــــــــه......