تو اتوبوس ی دختر بچه ی پرو و بی تربیت همینطور ک ب صورتم ذل زده بوووووووووود و نگاه مظلومی داشت،تو صورتم بعله تو صورتم سرفه کرد و ناگهان من واکنش سرفه ی بیریختشو روی نیمه ی لب چپم حس کردم وطوری ک نفهمه فورن پاکش کردم
ولی مث اینکه در عمق جان نفوذ کردو اثرش رو گذاشته بوود
آیکون ی آدم خپل و خل و بی نوا و اشک ژاپنی و التماس برای لواشک یا انار یا بستنی و یا سوپ قارچ با شیر و سس مخصوص اسپانیایی...
این آخریه رو خداییش خیلی دلوم میخاس




