tahereh68
پسندها
675

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • فرصتی نمانده است

    بیا همدیگر را بغل کنیم
    فردا
    یا من تو را می‏ کشم
    یا تو چاقو را در آب خواهی شست
    همین چند سطر ...
    دنیا به همین چند سطر رسیده است !
    به این که انسان کوچک بماند بهتر است ،
    به دنیا نیاید بهتر است
    اصلا
    این فیلم را به عقب برگردان
    آن‏قدر که پالتوی پوست پشت ویترین ، پلنگی شود
    که می‏دود در دشت‏های دور
    آن‏قدر که عصاها
    پیاده به جنگل برگردند
    و پرندگان
    دوباره بر زمین …
    زمین …
    نه !
    به عقب‏ تر برگرد
    بگذار خدا
    دوباره دست‏هایش را بشوید
    در آینه بنگرد
    شاید ...
    تصمیم دیگری گرفت ...
    جای خالی ات را…

    با فرض پُر کرده ام…

    حرامش باد آنکه پُر کرد جای مرا..

    ***************


    ای کاش یاد میگرفتم اگر در رابطه ای حرمتم زیر سوال رفت برای همیشه با آن رابطه خداحافظی کنم

    و به طور احمقانه ای منتظر معجزه نباشم . .


    خــــــــــــدای من !

    نه آن قدر پاکم که کمکــــم کنی و نه آن قدر بدم که رهـــایم کنی …

    میــــــــان این دو گمم !

    هم خــــود را و هم تــــــو را آزار میدهم …

    هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنـــــــــی باشم که تو خواستی و

    هــــــرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهـــــــایم کنی …

    آنقدر بــی تو تنهــــــا هستم که بی تو یعنی “هیــــچ” یعنی “پـــــوچ” !

    خـــــــــدایا هیــــــــچ وقت رهـــایم نکن..
    انــتــقــــــــام…؟
    نــ ــه عــــزیزم اونقــــدرهــــام بیکــــار نیســتــــم!
    میشــــینم یه جا پامــــو مینــــدازم رو پــــام
    ســــرنوشــت خــــودش دهــــنتو ســــرویســــــــ میکــــنه …
    .
    .
    آدم ها می آیند…
    خودشان را نشان می دهند…
    وقتی که برایت مهم نیست…
    اصرار می کنند!
    اصرار برای اثبات وجودشان،
    برای اثبات بودنشان…
    و ماندنشان!
    اصرار می کنند که تو نیز باشی همراهشان…
    همان آدم ها،
    وقتی که پذیرفتی بودنشان را ،
    ماندنشان را…
    وقتی که باورشان کردی…
    می روند!
    به بهانه‌های پوچ!
    به بی‌بهانگی!
    به سادگی!
    می روند…
    می روند…
    و تو می مانی با باوری که …!

    به یک‏جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی:

    اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما دیگه برنمیگرده ...

    رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏بره و از میانشون می‏گذره از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی.

    مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره.

    شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته، فراموش نکنی.

    اگر بتونی دیگری را همونطور که هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه.

    و خواهی فهمید که :
    همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود" هست.
    یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست.
    قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست.
    و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.
    عاشق راکه برعکس کنی میشود قشاع
    دهخدا راکه می شناسی؟ لغت نامه اش را که باز کردم نوشته بودقشاع:دردی که ادم رااز درمان مایوس می کند...
    کسی پیدا کن
    كسی را پیدا كنكه هیچگاه از بوسیدنت خسته نشه
    وقتی احساس حسادت میكنی، تو رو در آغوش بگیره
    وقتی عصبانی هستی، تو رو درك كنه و ساكت بمونه
    وقتی حالت خوب نیست، دستات رو بگیره
    آینده اش رو با تو تصور كنه و براش برنامه ریزی كنه
    وقتی چنین كسی رو پیدا كردی هرگز رهاش نكن

    دلم تنگ است!

    مثل لباس های سال های دبستانم،
    مثل سال های ماموریت طولانی پدر،که نمی فهمیدم...
    وقتی می گویند کسی دور است،
    یعنی... چقدر... دور اســــــــت...
    هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را
    زیر و رو میکنـَم ..
    میدانــم بالاخره
    یکــ روز
    به مــن نیاز پــیدا میکنی .. !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا