ssaarra
پسندها
374

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من هم میخواستم همین رو بگم،با اینکه بصورت ظاهری میخندی توی روی پدر مادر آجی،ولی در باطنت هر چی باشه،همون ها رو منتقل میکنی به اطرافیانت.
    پس در کل سعی کن به جای اینکه نیمه ی خالی لیوان رو ببینی،پُرش رو ببین که هم امیدوار کنندست،و هم باطنت رو خوشحال میکنه و هم باعث میشه دیگران رو ناخودآگاه خوشحال کنی.
    یادمه یک ماه پیش که آجیم عصبی بود بخاطر پرسنلش،الکی میخندید،فکر میکرد باعث خوشحالی من میشه،همینجوری جوک میخوند از موبایلش و میخواست من رو بخندونه.بهش گفتم،نگاه کن،من بُز نیستم،محسن ـم،میفهمم این کارات الکی هستش.من خنده ی واقعیت رو میخوام نه این مسخره بازی ها رو :|

    :D

    :gol: :heart:
    من هم میخواستم همین رو بگم،با اینکه بصورت ظاهری میخندی توی روی پدر مادر آجی،ولی در باطنت هر چی باشه،همون ها رو منتقل میکنی به اطرافیانت.
    پس در کل سعی کن به جای اینکه نیمه ی خالی لیوان رو ببینی،پُرش رو ببین که هم امیدوار کنندست،و هم باطنت رو خوشحال میکنه و هم باعث میشه دیگران رو ناخودآگاه خوشحال کنی.
    یادمه یک ماه پیش که آجیم عصبی بود بخاطر پرسنلش،الکی میخندید،فکر میکرد باعث خوشحالی من میشه،همینجوری جوک میخوند از موبایلش و میخواست من رو بخندونه.بهش گفتم،نگاه کن،من بُز نیستم،محسن ـم،میفهمم این کارات الکی هستش.من خنده ی واقعیت رو میخوام نه این مسخره بازی ها رو :|

    :D

    :gol: :heart:
    راست میگی ...

    ایشالا الآن رو به عیدی،شاد میشید.نگران نباش.عصبانیت بخاطر این افکاری هست که تو ذهنت میچرخه بخاطر کارهات و اینها.
    من تازه ایمیلت رو خوندم.
    آجیت هم حق داشت،واقعا من هم از خواهرم انتظار دارم همیشه خوشحال و خندون باشه.
    من یادمه یه مدتی خواهرم از سر کار میومد میگرفت میخوابید 9شب بلند میشد!بعد هم یه چیزی میخورد و یکم تلویزیون میدید و میخوابید!
    بعد باهاش صحبت کردم گفتم کارت اشتباهه نه به خودت،بلکه به همه داری آسیب میرسونی،گفت من که کاری به شماها ندارم،بعد داد زدم و اینها :D خلاصه فهمید :D بعدش مجبورش کردم کمتر بخوابه،بیشتر غذا بخوره،کمتر به بیمارستان و پرسنل و اینها فکر کنه.الآن بعد از یک ماه ، تقریبا کامل اوکی هستش.
    سلام.عکس بارون قشنگ بود،یاد یه نکته افتادم که میگفت چرا قطرات بارون بیش از حد گنده و بزرگ نمیشن.بخاطر باد :D
    بگذریم
    سیتریزین ها آشغال شدن،جواب نمیده بهیچ وجه.یه قرص کتیدیفن جواب داد،تا خوردم یه چند دقیقه بعد سرفه هام قطع شد تا 3-4ساعت.دیشب بد جوری خواهرم رو از خواب پروندم،خودم هم نفهمیدم چی شد،گناه داشت.
    بگذریم،از مریضی سوال نکن،آدم مریض میشه :D
    آره خداروشکر.

    ایشالا کار امضاهای پروپوزالت زودی انجام بشه.بعد از عید؟خب یکم زودتر شروع میکردی که کارت قبل از عید راه بیفته،یه قدم بزرگی بر میداشتی.بهرحال هر جور صلاح میدونی من وارد نیستم :D

    سلامت باشی :gol: :heart:
    دقیقا خواهرم هم همینجوری میترسونمش گناه داره،دست خودم نیست :( گناه دارهه.

    خوش باشی آجی جان.ایشالا با امید زیادی به کارات برسی.

    باشه چشم یه فیلمی چیزی نگاه میکنم.داشتم friends نگاه میکردم از رابطه ی عاشقانه ی دو نفر عین دخترا گریه ام گرفته بود،گفتم حتما واست رایتش میکنم میفرستم خیلی قشنگ هستش.

    سلامت باشی.با اجازت :gol:
    :heart:
    آره آجی جان.
    من اگر پولم تامین بود،مثلا بابام میلیاردر بود،بابام بهم میگفت برو مدرک بگیر بزارمت سر مدیریت،بخدا قسم تا دکتری میخوندم.
    ولی خب میدونم که ارزش نداره،نه تو ایران نه خیلی جاهای دیگه.
    حالا تو دیگه بحثت خیلی گسترده تر من هستش.
    ولی مجبوری ـه،و اجبار انگیزه رو خشک میکنه.

    ولی تنها چیزی که انگیزه رو میتونه بوجود بیاره ، اُمید هستش.که امیدوارم سرشار از امید باشی چون خدا گفته فقط کافران هستن که امید ندارن،هرکسی به خدا ایمان داره،امید هم پدیدار میشه،یعنی خدا بوجودش میاره و به حقیقت میپیوندتش :D

    :gol:
    نبخدا جیغ چیه!میگم که جون بچم واسه فداکاری ـه...

    قسم خوردم دفعه ی بعد به محض اینکه یک دانه چرک ته گلوم احساس کردم،میرم دکتر یه 1میلیون و 200 میزنم راحت میکنم خودم رو!
    والا بخدا...همس حساسیت گلو و سُرفه.دنده هام اومدن تو حلقم از بس سرفه هام محکمن :D سرفه ی محکم!نمیدونم چه صفتی به کار ببرم واسه سرفه :D
    آره...
    درس ندارم که :D
    میگم خداییش،یه جمله ای بگم ناراحت نمیشی؟!
    من توی این سن از درس متنفرم قطعا هم آخرین مدرکی هستش که میگیرم مگر اینکه خودت بهتر میدونی...
    ولی تو خسته نمیشی توی این سن درس میخونی؟!
    من جای تو بودم بخدا میمُردم.

    واقعا لذت خاصی توی درس نیست من نمیدونم چرا مردم اینقدر فکر میکنن درس مهم و لذتبخش هستش :D تا یه حدی مهمه نه تا حدی که به آدم ضرر برسونه !:D
    البته واسه من تخم مرغ درست کردن هم بهم ضرر میرسونه ، بهم حق بده درس ساده ی لیسانس رو نخونم :D
    ها؟! دقیقا میگه اوخی مریض شدی خودم واست املت درست میکنم.
    تا وقتی میشه از دیگران کار کشید،چرا خودم کار کنم؟! :D
    ولی خداییش املت بلد نیستم درست کنم،یعنی با گوجه فرنگی و ادویه و اینها اصلا بلد نیستم کار کنم :D

    آره فقط سُرفه مونده.ایشالا این هم بره خوب میشم.مرسی :gol:

    آمپول بزنم؟
    چی؟!
    چی گفتی :D ؟

    اگر قرار بود آمپول بزنم که پنی سیلین میزدم خوب شم :D

    نه اینکه از آمپول میترسم و این حرفها،نه به جون بچم
    بخاطر این میگم که ..... که.. آمپول به یکی دیگه برسه،پول قرص و دوا نده گناه دارن مردم توی این گرونی :D

    راستی،الآن دیدم...والا من دست به تایمرم نزدما،نمیدونم منظورت چی هستش.

    ممنون بابت جمله ی بنفشت :D
    راستی یه گزینه هستش،توی تنظیمات شخصی که نوشته "نمایش شخصی سازی پروفایل های دیگران" احتمالا این رو خاموش کردی،چون صفحه ی من تمام رنگی هستش.
    آره حتما انجام میدم.اگر کاری داشتی.فقط روشش رو بگو از کی چجوری چه نوع،انجام میدم کاری نداره واسم :gol:
    کوسه رو اینجا هم نداره که ، شوخی کردم :D اینجا یه جور جوک هستش که میگن آبادانی ها هر موقع بیکار شدن میدن صید کوسه :D شوخیه :gol:

    این %$^&%$ یعنی "فلان" یعنی اینکه اگر بخوام حرف بدی بزنم خب رُک میگم.خودت هم شاهد هستی من رُک صحبت میکنم پس بهم اینجوری نگو.

    من خب همیشه در حال درست کردن اخلاقمم :D همیشه در دست تعمیرات ـه :D

    خب بوخودا خودت گفتی خداحافظ من فکر کردم رفتی،مرورگر رو بستم رفتم یکمی فیلم دیدم و یه اُملت خوردم :D پشتش هم با چایی :D :D :D :D همینجوری هوس کردم گفتم آجی اُملت درست کن واسه درد گلوم خوبه،گفت آره جون عمت ولی باشه درست میکنم واست :D
    خب آجی تو که منو از داداشم هم بهتر میشناسی،میدونی که من هم شوخی میکنم.
    میدونستی پسر های گرمسیری به هیچوجه خصلت حسادت ندارن؟ و واسه ی همین به هیچوجه تیکه های زشت استفاده نمیکنن؟
    :D
    جدی میگم بوخودا!
    من خب بخوام تیکه بندازم نمیگم جادوگر که،میگم *^&*^&%%^ :D والا با این نوناشون :D

    قربانت برم.شبت خوش.خب من هم خندییییییییدم،خیلی هم شادم :D
    :gol:
    میخوای چهارتا ازین لنج دار های آبادان رو واست بفرستم بری باهاشون ماهی صید کنی؟
    اینجا کوسه صید میکنن،با تور 4 متری :D دیگه ماهی سفید که چیزی نیست :D
    :heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart::heart:
    یه چنتا قلب گذاشتم پروفایلت قشنگ بشه،صاحابش که مثل من اینقدر خوش سلیقه نیست :D حتی گفت و گو های دیگران رو هم به پروفایلم جذب میکنم،اینقدر اونجا خوشکله :D (شکلک ترفند تیکه اندازی)
    بله سارا جان.بله.سویچ همتم دست خودمه،کافیه بچرخونم،فعلا حسش نیست :D

    اتفاقا نزار بگم آبریزش بینی و خونریزی بینی و چرک و لخته و خلت و عُقققققققق (حالم بهم خورد>:( )
    :D

    من تو یه سنی ام که صدام دو رگست؟! :D آجی جان میدونستی سن بلوغ خوزستان چندـه؟! طرفای 12 تا 14 ساله :D با اجازت یه 8 سالی هست صدام از دو رگه خارج شده ها :D



    آجی خیلی دیگه کوچیکککککککک میبینیم،یکمی بزرگم کن :D والا بخدا! :D
    :gol:
    آهان!بحث همت که میشه،محسن رکورد دار میشه
    من چیزی که ندارم فقط همّته!همه چی دارم جز همت. :D خوب باحال،همه چی گوود ولی همت ندارم :D
    ولی خب ما پسرا تعاریف دیگه ای داریم واسه کارامون که اینجا نمیشه گفت آجی جان :D

    ایشالا کار پروپوزال هم انجام میشه،به قول معروف میگن اگر قرار بود کلیدی واسه ی حل مشکلات نباشه،پس دری به اسم مشکل هیچوقت وجود نداشت جاش دیوار "غیر ممکن" میساختن

    نه با اجازت،بیخیال شدم.خسته بودم،باید هم خرید میکردم خوشکل میشدم،فعلا هم به کار گلوم میرسم ایشالا زودی خوب بشم.مرسی :heart:
    توی پ.خ خوب سر کار میزاری، یاد گرفتی :D

    خوب استراحت کنی آجی جان :gol:
    آره آجی جان.
    رفتیم بیرون گفتن یه موبایل خوب بگیر واسه کسی میخوایم،من فکر کردم واسه بابامه،ما هم انتخاب کردیم،بعد اومدن بهمون دادنش :D گفتن که مبارکه :gol:
    ها بابا آجی میفهمم شوخیه،مگه من با تو حرف جدی دارم؟!
    دارم؟
    حرف جدی؟
    نه...
    کی؟!
    نداشتیم که :D
    اونارو میگی؟!:D
    ول کن بابا :)
    بگم بگم؟! :D (منظورم از این تیکه،اشاره به یک شخصیت منفور هستش توی تاریخ ، معمولا جنوبی ها ازین تیکه هم استفاده میکنن واسه خندوندن همدیگه :D )

    آجی ریکاوری واسه چی؟!
    خوبی که.گووودی! اوکی ای!
    بیا شعرای سارا رو بخون توی قسمت ادبیات،حالت جا میاد،اصلا میبرتت تو فاز :) جدی!بوخودا! :D


    هنوز دارم سُرفه میکنم بخدا مُردم :( ولی خوب شدم دیگه تهشه :D

    قربانت :heart:
    دوستای خوبم یه چند روزی نیستم.
    میرم برای ریکاوری
    همگی موفق باشید.
    سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیز دلم
    ممنون
    خداروشکر
    بد نیست دارم کم کم عادت میکنم
    :gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
    شما چکار میکنی خوش میگذره؟:smile:
    سلام آجی.
    رادیو جوان راه انداختین پروفایلم؟! تخمه و آجیل بدم خدمتتون؟!
    :D
    من هم برنامه هاااااااا دارم ولی کی عمل کنه؟! :D
    اونروز رفیقم یه برنامه ریخت واسه ورزش،لامصب رفته 280 تومن داده پروتئین گرفته واسه بدن سازی.
    والا تو عید که قرار شده دو برم،بعد عید هم که بدن سازی ثبت نام کردم.
    من تا الآن فکر کنم 4 بار بدن سازی ثبت نام کردم :D هی میرم،درد ماهیچه ایش رو میکشم :D ،بعد ولش میکنم :D

    چرا کشیده؟بیا اسلحه میدم خدمتت بزنی راحت شم :|

    والا :D
    ("والا با این نوناشون" هم یه جُک بوده که در سرزمین خوزستان،تبدیل به یک تکه کلام شده :D جریانش 5 پاراگرافه :D فقط یه خوزستانی اصیل منظور رو میفهمه و میگیره)

    گفتم بهت؟!کادوم موبایل بود :gol:
    تنکیووووووووووو :heart:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا