منم گرفتارم خو
هاع نازی اینو واسش تعریف کردما همون موقع یادش رفته نه فک کنم سجاد بود نرگسی جات خالی همون روز که واسه بچه ها تعرف کردم
آره تا ترم آخر ازین آقا خجالت میکشیدم خواستگاری نکرده بودم که به لطف بی حواسیم این امرهم انجام شد
ولی خاطره شد کله بچه های کلاس فهمیدن بعدم پسره جدی گرفته بود میخواست واقعا بیاد
شده بود جکه بچه ها ..من همینجوری خیلی میخندیدم اینکه پیش اومد دیگه آبرو بر شده بودم جات خالی خیلی سوژه بود 