sisah
پسندها
637

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سمیرا جونم ظهرها که حاجی نیست منم دست و دلم به پخت و پز نمیره!!!خودم یه نون و ماستی چیزی میخورم!!یا سالاد میخورم!!میخواین ناهار بخورید بعد بیاید هان؟؟
    اگه میخواین بیاین سر راه شام بگیرین با ملودی!!شاید ما هم خوردیم!!!! [IMG]
    به به !!سمیراجان!!خوبی؟؟نه گلم ما شام نمیخوریم!!عادت نداریم!!با حاجی دوتایی رژیم گرفتیم!!!
    خب همین الان!!سریعا وقتی هرکس رو دیدی میگید دیدن این جوونای جیگولو رو؟تا با هم دو روز دوست میشن برای هم یه قلب میخرن اه اه که چقدر لوسن!!حاجی من میگه یا باید سنگین آدم باید برای زن حاجیش مایه بیاد یا اصلا از این لوس بازیا نکنه!!!گفته انشالا دستش که باز بشه میخواد سنگ تموم بزاره!!البته ندار نیستن بحمدالله ولی میگه دوست دارم از پلای خودم برات بخرم نه پولایی که بابام توی جیبم میذاره
    باید اینا رو یاد بگیری!!واجبه!!مخصوصا توی تیره ی ما!!(خودت میدونی خودم رگمون رو میگم)
    هان....چیز..گفتم که..هیچ کس حاجی من نمیشه!!باید کلاس توجیهی بیای!!
    مثلا روز ولنتاینه مردم شوورشون خونه ی اون یکی زنشه بعدش میگن رفته برای من طلا بیاره!!روش نمیشه دست خالی بیاد!!
    سمیرا آخه من یه مقادیری کولی هستم!!! این دوندونه هم به قول خواهرم عین خودم تخس بود!!اصلا از من دل نمیکند!!من همش داشتم التماسش میکردم در بیاد!!خیلی طول کشید عملم!!آخرش دندونه شکست!!من همیشه کابوسم این بود که دندون عقلم بشکنه بعدش یه تیکه ش جا بمونه بعدش چرک کنه بعدش مجبور شم دوباره جراحی کنم!!
    ولی سمیرا این دو تا آمپول رو یه آقاها دادم زد یکیش کرد بعد هم خیلی خوب زد!!من توی عمرم کسی به این خوبی برام آمپول نزده بود!!
    حاجی که قربونش برم دل نداره من رو اینجوری ببینه!!رفته از صبح توی کمد داره گریه میکنه که زن حاجیش رو دارن اذیت میکنن!!الان هم دل نداره بیاد من رو ببینه!! (حال کردی توجیه رو!!)
    راست میگی عزاست نمیشه از این کارا کرد [IMG]
    سمیراجونممممممممم!!دندون عقلم رو جراحی کردم!!الان اومدم از مطب!!
    هم پدر دکتر دراومد هم پدر من!!دندونم به صورت افقی رشد رکده بود داشت میرفت توی عصب های بقیه!!بعدش دکتر هر چی استخون فک رو میتراشید به دندون نمیرسید!!آخر دکترم ناامید شد دوباره عکس انداخت ببینه واقعا دندونی هست یا نه!!سمیرا پدرم در اومد!!خیلی بد بود!!هنوز هیچی نشده کلی باد کرده!!از همونجا هم رفتم دو تا آمپول زدم!!البته با کولی بازی!!گفت نزنی انقدر باد میکنه که توی خواب خفه میشی!!سمیرا همش یه طرف میگرنم هم وسط عمل اوت کرد پدرم رو درآورد!!فشارم افتاده بود چه جور!!!آخرش رسیدم خونه بابام رو دیدم گریه کردم!!
    بريم
    ولي من دوباره شكلك ندارم(هق هق)
    جاي آرام خالي
    چقدردوست داشت مارو در اين امور خير ياري دهد!!!!!!!
    دوباره سروكله اين ارورا پيدا شد كه
    آره خوندم اونو
    آخه سميرا كي مي تونه حريف منو تو بشه؟[IMG]
    دهه..چي چيو زيرو رو كنه
    مگه من ميذارم
    مي خواي بيا بريم واسه پيش گيري يه سر ديگه به خونه ش بزنيم..هان؟
    آره بابا اعصاب نمونده واسم
    از ديروز هي مي خواستم بيام جواب آرامو بدم...مگه گذاشت(چشم غره)
    بيا واسه تو هم يكي گرفتم سركه نمكيه
    بيا با هم بخوريم [IMG]
    يعني تو نمي خواي به من بدي؟؟؟؟؟؟؟؟
    سلاااااااااااااااااااااااااام
    جيگر عسل من چطوره؟
    نخير فقط خودم دارم:w12:
    تازه من يه چي ديگه هم دارم كه تو نداري
    اين
    مشغول تحویل پروژه هام ایشالا باز میام از خجالت ت در میام
    مگه من کلید رو دادم دست تو:w20:

    به به می بینم که کلی اونجا تفریح کردین خوش باشین بعدنی اومدم منم میام مهمونی :whistle:

    یه 12 روزی رو نیستم :w12:
    سمیرا جونم من برم.خیلی خسته نباشی .خیلی زحمت کشیدی!!تیراندازیت هم بیست بیسته!!رفتی بیرون خرید یادت باشه جوراب نخری ها!!!!
    صفحه شو باز دارم...منتها به اون عادت كرده بودم..الان اين برام عذاب آوره..نگاش مي كنم يه جوري ميشم
    نه خونه ی مقداد اینجوری نیست
    دو تا پیام رو دوبار زده بودی!الان خوب شد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا