شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردن است
روز ستاره تا سحرتیره به آه کردن است
متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردن است
چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رو نهم
این هم از آب و اینه خواهش ماه کردن است
نو گل نازنین من تاتو نگاه میکنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردن است
ماه عبادت است و من با لب روزه دار از این
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردن است
لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردن است
غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
سجده به خاک کبریا خواه نخواه کردن است
از غم خود بپرس کو با دل ما چه میکند
این هم اگر چه شکوه ی شحنه به شاه کردن است
گاه به گاه پرسشی کن که ذکات زندگی
پرسش حال دوستان گاه به گاه کردن است