ناراحت نباش اجی دانشجو یعنی همین به خدا از وقتی اومدم فردوسی فکر میکنم دوباره برگشتم دبیرستان

عادت کرده بودم ولی اون اولا خیلی سخت بود حتی نمیتونم بگم چقدر. اصلا راه و اینا اصلا مهم نبود همین که فکر میکردم الان مامانم و بابام بدون من چقدر تنها شدن خیلی عذابم میداد این سختیا اصلا برام مهم نبود.
اشکای مامان و بابام رو هنوز یادمه اولین بار که میخواستم ازشون جدا بشم خدا رو شکر تموم شد.