مو ی بار بچه بودوم یه سگ کوشولو بهم دادن ... دو روز باش بودوم رفتم تا نونوایی دیدوم نامرد بلند کرده اومده دنبالوم ....ایستاده با قیافه مظلومانه هم نیگام میکنه...برگشتوم خونه اقام دید داروم بهش عادت میکنوم انداختش بیرون. کلی جنگ و دعوا با پدره اما راضی نشد ... ی هفته دیدوم لامصب دوباره دم در خونمون ایستاده اونموقع نمیفهمیدوم ولی حالا میفهموم دو روز باهام بود ولی فراموشوم نکرد.
...
دی