چقدر سخته که یک دنیا بها باشی
نتونی که رها باشی
چقدر سخته
چقدر سخته که بارونی بشی هر شب
نتونی که اسمون باشی
چقدر سخته که زندونی بمونی
بی درودیوار نتونی که همزبون باشی
چقدر سخته
چه بدبخته قناری که
بخونه اما حس بیرونه
چه بدبخته گلی که مونده تو گلدون
غمش یک قطره بارونه
چقدر سخته که چشمات رنگ غم باشه
ولی ظاهر پر ازخنده
چقدر سخته که عشقت اسمون باشه
ولی اسون بگن چنده
چقدر سخته کلامت ساده پر پر شه
نتونی ناجیش باشی
چقدر سخته که رفتن راه اخر شه
نتونی راهیش باشی
چقدر سخته تو خونت عین مهمون شی
بپوسی
قصد بیرون شی
چقدر سخته دلت پر باشه ساکت شی
ولی تو سینه داغون شی
چقدر سخته که یم دنیت صدا اشی
ولی از صحنه ی خوندن جدا باشی
چقدر نزدیک خدا باشی
ولی غرق عذا باشی