• مامان منم به دنی گفتم درس نخوندم اما عذاب وجدان گرفتم از فردا صبح میخونم آخه هیچ کس نخونده.
    نه مامانی کسی چیزی نگفته اما دیگه خودمو نمیخوام
    حالا تو الان داری حرفش رو میزنی! بعدها باید شهادت بدی در این مورد
    ما میتوانیم
    مشورت چیه
    پژمان هم مثل من
    به به
    چه شود!
    خیلی وقته کسی لهم نکرده
    خوشحال میشم تواناییهاتو محک بزنی
    درخدمتیم عزیز
    خب منو نباید از یاد بری
    برای رسیدن به بهروز باید از من رد شد
    واینم اگه محال نباشه غیر ممکنه!
    اسحاق رو منم پایم اما بهروزرو نمیتونی
    دی:
    ن م ی ت و ن ی.......
    نمیتونی
    دی:
    اون کارش خیلی درست تر از این حرفاست
    هرچی باشه عموغلی منه
    ولی اگه بیای قدمتون رو چشم
    درخدمتیم
    سلام سپیده
    نمیتونی
    من طرف اونو میگیرم
    دی:
    میخوام اونجا بزنم یکی رو داغون کنم ....اگه منو با خودتون میخواین ببرین پس باید همه دردسراشم قبول کنین..

    دقت کردی خودت خودت رو دعوت کردی!؟
    مهران و ولش کن. کلا مشکل داره. من میام. خیالت راحت باشه.
    پژمان همین الان یادش افتاد که یه کاری براش پیش اومده نمیتونه بیاد
    حالا باید خودمون دوتایی بریم
    هر جا خواستی با هم میریم عزیزم [IMG]
    از نظر من که مشکلی نداره. تنها مشکل اینه که آدم به نام مهران هست که نمیشه بهش اعتماد کرد. ای مهران پست فطرت لعنتی. خودم می کشمت!!
    سلام خوبی؟؟
    ببین، من مشکلی ندارم ... من نگران خودتم، این پژمان یَک آدم که نگو!!
    من نمیتونم همیشه مراقبت باشم ها ... حالا خود دانی [IMG]
    مامانی انقدر خودت رو ناراحت نکن
    ببخشید مجبورم برم
    دلم برات تنگ میشه
    ظهر میام
    تو رو جا ننداختم. چون خودت می دونستی اسمت و نیاوردم.
    آمی که بعید می دونم بیاد. ولی خوب سجاد و سهیل برادر هستن. احتمالا اگه بریم سهیل هم خواهد آمد. راضی شدی حالا؟
    مامانیییییییییییییییییی
    دوست ندارم باور کن بچه خوبی هستم
    اما از شنبه
    مامانی من باید برم هرچند دلم میخواد بمونم کنارت اما کار دارم
    به آجی هم سلام برسون
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا