seashell
پسندها
185

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خیلی مخلصیم
    فدای مهربونیات
    منم خوبم و سلامت..ولی با مشکلات زندگی سازش ندارم.:D
    یعنی زندگی با این فراز و نشیبش قشنگه
    گفتیم چه کنیم که از زندگی لذت ببیریم.
    چاره ای جز لبخند زدن غم و غصه های زندگی را نداریم.:)
    بزرگوار ممنون از محبتت:gol:
    چه خبر؟
    زندگی بر وفق مرادت میباشد؟
    گاهی زمانه فرصت یاد کردن عزیزان را از ما میگیرد ، ولی مهرشان را هرگز.. به سلامتی هر چی رفیق با مرام و عزیز :gol:
    بزرگوار من با اجازتون دیگه میرم.
    خوش گذشت.
    یا حق
    شبتون قشنگ و پرستاره
    سلام بر شما. خواهش میکنم. اصلا مشکلی نیست.پیش میاد خو :smile::gol:
    دستــ ــمـ را گـرفتــ ـے و گـفتــ ـے :

    בستـ ــانتــ ــــ چقــ ـבر عوض شـ ـבه ...

    ســ ـرے تکــ ـاטּ בاבمـ و בر בل گفتــ ــمـ : بــــ ے انصــ ـافـــ ــــ !!

    בستــ ــاטּ مـ ـن تغییــ ـرے نکــ ـرבه ..؛

    تــ ـو بـ ـﮧ دستــ ــاטּ בیگـ ــرے عــاבتــ ــــ کـ ــرבه ایــے ...!

    زمستان آمد

    زمین سپید است و برف می بارد

    دلم شکسته است و اشک می بارد

    فقط به جا مانده از او رد پایی خیس

    دلم دلم کو ....

    او با خود برد

    دلم دنبال آن رد پا می کند

    داد میزنم برف ها یارم رفت

    عشق و سپیده و بهارم رفت

    باز برف ها می بارند اما یادش هست

    چشم ها " صدا" رد پایش هست.



    در جویباران کوچک اش
    خون تابستان جاری ست
    و از کرانه های آبی اش
    آسمان می گذرد
    دست هایت !

    این سیلو های پر از امید
    انبارهای لبریز زندگی
    دست هایت !

    این خوش آمد گویان آغوش
    گل های سحرآمیز عشق
    دست هایت !

    دایه های صبور شب
    لالائی بهشت
    در گوش گهوارۀ دل
    این ابرهای لطافت
    که پر از اندیشۀ باران اند
    دست هایت !

    این اقاقی های خدا را
    به چشمانم دخیل می بندم
    و چون زائری تشنۀ استجابت
    تا آخرین جرعه می نوشم
    دست هایت را
    روی لب هایم می گذارم
    با دهان عشق می بوسم
    من این باغ های رؤیا را
    دوست دارم!

    "پرویز صادقی"
    نها یک کلمه مرا آزار میدهد ...

    حتی یک کلمه هم نمی شود ! ...

    تنها یک حرف مرا هرروز غمگین تر میکند...

    تنها ...

    همان یک ن که در ابتدای * بودنت * نشسته است...!


    شعرهایی می نویسم که چاپ نمی شوند ..

    اما روزی چاپ خواهند شد ...

    منتظر نامه هایی هستم که به دستم نرسیده اند ..

    اما یقینا خواهند رسید ..

    ...شاید روز مرگ من...

    عاشق که می شوی،

    در هنگـامـه ی اشتیاق و التهاب و بیقراری،

    دیــدار ِ" یــار " سـرخ و زرد و گلگونـت می کند ؛

    درست همانند رنگهای پاییـز . ...

    می دانی ! پـایـیــز نیز بـهـاری است که عـاشـق شده است
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا