S
پسندها
2,927

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • باشه ، ببین حالا کی چنین شانسی بیاری که منو تو مسنجر زیارت کنی ! یه روز تاریخی می شه ! اصلا پیشنهاد می کنم از این به بعد جای روز تولد این روزو جشن بگیر !!!!! در ضمن چشم ! سرم تو کار خودمه از این به بعد مامان !
    من نبردم
    چی شده؟
    تایپیک خوشگل من چه بلایی سرش اومده؟
    خودمم نمی دونم حال کیو گرفتم ، ازش پرسیدم هنوز جواب نداده !
    مطمئننا که گس میوفتی ! البت از تعجب که این برد کجا بود که من الان پیداش کردم !!! راستی هر وقت عکستو میل کردی ساعت دقیق میل کردنتو بهم بگو که من بتونم بین 29856 تا عکس تورو گیدا کنم !
    ن خوب ، این وسط 1 جا اشتباه حساب کردی !! خوب منو تو اگه تو عروسی هم دیگرو ببینیم بعد تو خوشگل نبودی جلوی بردو آنجی و کاترین و جنیفر و ... آبروم میره !!! پس اول می بینم اگه پسندیدم با هم میریم ، اگه البت بین 23414 نفر تاپ باشیا !
    راستی تو هم میای ، فقط شرمنده کارت دعوتم 1 نفره هست ! حالا بیا میبرمت تو ، میگم آنجی نیاد تو بیای !
    توهم کجا بود ، هر وقت خواستی خودتو نشون بده ، فقط یه لطفی کن عکستو برام میل کن ، چون تا 3 ماه بعد وقت ندارم ، مزون وقتمو می گیره ، از اون طرفم باید 23414 تا عکس ارسالی برامو ببینم ! آخ تازه آنجی بهم زنگ زده گفته دیگه می خواد با برد رسما ازدواج کنه منم دعوت کرده ، جشنشونم تو هالیووده ، منم 1 ماهی اونجا پیششون میمونم ، دیگه بالاخره من آشناشون کردم دیگه !
    کجاشو دیدی ، هستن انقدر بی عقل مثل آنجی ، جنیفر ، شارون ، کاترین ، آیشواریا ، رانی ، مهناز ، الناز و ... ! نه اتفاقا ، اصلا خمار نیستم ، فقط یکم استرس دارم که نکنه توام به سرنوشت بقیه دچار بشی !
    زرشک ، منو خماری ؟؟؟؟؟ گفتی خماری یاد آنجی افتادم ، بدبخت داشت بخاطر من خود کشی می کرد !!!
    راستی یادم رفت ، آنجی قبل از برد به من زنگ زد ، من ردش کردم ، بعد چون همون شب دوستم گفت برد شبیه توئه من به آنجی بردو پیشنهاد کردم ، در نتیجه به این جور خواستگاریا عادت دارم !!! اوکیه ، پس آی دی یاهو بده !
    چی کار کنی ؟ خواستگاری ؟؟؟ آهان ، لطفو می گی : خوب خودتو به من نشون بده دیگه ! عکستو سند کن !
    این دیگه لطفیه که من به بروبچس باشگاه دارم ، البت باز نیم رخمه !!! در ضمن این برد پیت و به من نچسبون ! قبلا یکی از بچه ها این کارو کرد یه دفعه شبش آنجلینا جولی بهش زنگ زد ازش خواستگاری کرد ! راستی تو نمی خوای به ما لطف کنی خودتو نشون بدی ؟؟؟؟
    به ، فقط 100 هزار تومن !! این که حق 3 ثانیه دیدن من از پشت شیشه !!!!! یه جور گفتی گفتم الان باید پول 3 تا ویزیتمو بهت بدم !!!!1
    اوهوه اوهوه !!! آی دی منشیتو بده ازش وقت بگیرم ! حالا حقه ویزیتت چنده ؟ با ما دانشجویی حساب کن مشتری شیم !
    اوهوه اوهوه ! نه بابا ؟؟؟ من فکر نمی کنم بلکه مطمئنم ! بدم نمیاد ببینمت ، ولی بهم قول بده اگه از ترس غش کردم به کسی نگیا !
    اوهوه اوهوه ! نه بابا ؟؟؟ من فکر نمی کنم بلکه مطمئنم ! بدم نمیاد ببینمت ، ولی بهم قول بده اگه از ترس غش کردم به کسی نگیا !
    حیف شد یکی از اون چند ملیون نفر که می گن من خوشگلم کم شد ، البت بودن تو توشونم جای تعجب داشت !
    چیو شوخی می کردی کلک ؟ میدونستم شبیه برد پیتم ، شوخی کردی فرزاد حسنی !
    خوب لوس که شدم !!! شوخی کردم ! این اولین باری نبود که اینو شنیدم ، آخرین بارم نیست ! البت شما هم لطف داری ، هر چند گفتن واقعیت وظیفه هر انسانیه ( شوخی )
    خداییش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یعنی نیمرخ شبیهشم ؟؟ بی خیال !!!! بچه ها می گفتن برد پیت که ؟
    توی میدان مین، پسر بچه حدوداً 15ساله‌ای را دیدم که با کوله پشتی پراز گلوله آرپی‌جی غلتید توی میدان مین. هم مین‌ها منفجر می‌شد و هم گلوله‌های آرپی‌جی. او هم می‌سوخت و لب‌هایش تکان می‌خورد. رفتم کنارش و گوشم را چسباندم به لب‌هایش. داشت سوره حمد را زمزمه می‌کرد.
    تو کربلای 2 در حال پیشروی بودیم که به یه میدون مین خوردیم...

    این میدون مین تو دامه کوه با شیبی حدود 70 درجه بود،تخریب چیها اومدن پای کار اما مسئله این بود که تخریب این نوع میدانهای مین بسیار سخت بود....
    ار آن طرف از پشت بیسیم مرتب به فرمانده گردان می گفتن: سید مچ دستتو نگاه...( یعنی حواست به ساعت باشه)

    چون هوا داشت روشن می شد، از طرفی دیگه اگه ما دیر به خط اصلی می رسدیم و گردان بغل دستیمون زودتر و تنها به خط میزد بعثی ها اونارو دور می زدند و بچه ها قتل عام می شدند...

    تصمیم بر این شد که بچه ها برن رو مین.... یعنی ستون گوشتی
    آقا این تخریبچی ها برای اینکه خودشون برن رو مین همه رو به یه بهونه ای رد می کردند...

    یهو از تو گردان یه بچه 13 ساله اومد جلو گفت: " من باید برم رو مین،دلیلم هم از همه شما موجه تره...!!! "
    یکی از بچه ها گفت پسر جون تو چه دلیلی داری....برو واسه تو هنوز زوده...

    وقتی اون پسر 13 ساله لب وا کرد و دلیلش رو گفتهمه ساکت شدن...می دونید دلیلش چی بود؟

    اون بچه گفت: " من بچه پرورشگاهی هستم،نه پدر دارم و نه مادر....هیچکی تو دنیا منتظرم نیست...."
    ی خیال ، ساخت و پاخت کجا بود ! می خوای با تو هم لاو می ترکونم ! اما تاپیک جای کل کله !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا