samira zibafar
پسندها
539

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • عاشقت خواهم ماند بی انکه بدانی ...
    دوستت خواهم داشت بی انکه بگویم ...
    درد دل خواهم گفت بی هیچ کلامی ...
    گوش خواهم داد بی هیچ سخنی ...
    در آغوشت خواهم گریست بی انکه حس کنی ...
    در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حرارتی !!!...
    این گونه شاید احساساتم نمیرد


    نه !‌
    شکايت نکن
    کوه هم که باشد
    گاهي
    دم غروب که مي شود
    انگار دلش مي لرزد ...
    به خدا قسم
    اصلا انگار طور ديگري ست !‌
    انگار ايستاده مي افتد
    ايستاده مي گريد
    و ايستاده مي ميرد ...
    پس گلايه نکن !‌

    ...

    از تو چه پنهان
    با تمام بي پناهي ام
    گاهي ايستاده
    در پس همين وجود
    در پس همين خنده هاي سرد
    در پس همين گريه هاي گرم
    هي مي ميرم و زنده مي شوم !

    ...

    سخت است
    صبور باشي ...
    و در حجم اين سکوت
    نـفـسـت بنـد نيـايـد ...!
    برو بشین درستو بخون .........سمیرا جون بیشوخی میگم .........درس مهمتره منم این دو روز امتحان داشتم کلی درس خوندم .......
    برو بشین درستو با تمرکز بخون دختر شب هست کلی باهات کار دارم ...........درس مهمتره .....
    فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی.پیرمرد از دختر پرسید:- غمگینی؟- نه.- مطمئنی؟- نه.- چرا گریه می کنی؟- دوستام منو دوست ندارن.- چرا؟- چون قشنگ نیستم- قبلا اینو به تو گفتن؟- نه.- ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.- راست می گی؟- از ته قلبم آره دخترک بلند شد پیرمرد رو بوسید و به طرف دوستاش دوید، شاد شاد.چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت...
    این زهرا خیلی گله ........شوخی میکنه ابجیه منه ..........خودتو باش عزیز قوربونت ........باشه من دیگه مزاحم نمیشم
    hi My Dear
    halet khoobe?
    mesle inke emrooz ............
    man miam u miri. u miay man miram!!!!!!!!!!!!
    take care honey
    salam samira jon dooste khobam . khobin?shomam soba roshani aziz? ee engari rafti?
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا