samaneh66
پسندها
1,413

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خب من که با تو صمیمی نیستم خودت که میبینی.. من با فریندلی خیلی صمیمیترم.. از خیلی وقته میشناسمش.
    اوجور
    چه زود نتیجه میگیری آخه. من کی چیزی گفتم.. اصلا آره از دست تو
    لقب متفاوت نده آخرش استادم؟
    خب دیگه تعجبم اومد و بروز دادم
    مال من فعلا اونجوری بهم نریخته..
    خواهش میکنم اینا کمه برا پذیرایی
    چیه حسدیت میشه یا چندشت میشه یا بهم نمیاد یا چی؟
    چگونه بپذیرم آندم که هیچ در خانه ندارم از برای تو تا برایت چای و قاتوق و پنیری بدهم؟
    سلام سمانه
    سلام!
    شرمنده چند روز نبودم
    حالا من پیشاپیش عید سعید غدیرخم رو به شما تبریک میگم :gol::gol::gol:
    شب تو هم پر از اوججور هایی که خودت دوست داری..
    خدافظ دوست عزیز..
    به خدا دارم میرم.. یه پست واجب داشتم.. باغیشلا
    باشه تسلیم.. رسیدیم خونه اول همه حرفها..

    نه استقلال خوبه واقعا بگم
    تو گفتی درد منم از درد صجبت کردم خانم دکتر.. قانع باش و برگرد پیش خونوادت این نسخه جدید منه..
    مرسی اگه سه سال بگذره میدونم که خوب میشم اندکی صبر سحر نزدیک است برامم.. این حس لحظه ایم بود و یه مقدار هم خب اینروزا اینجوریم.. اوضاع سیستم گوارشیم هم خوبه دکتر جان.. درد درد ابتدایی همه انسانهاست.. من یه میلیارد پول میخوام دکتر.. بده حالا
    سمانه من از همه چی بریدم فعلا از زمین زمان آدم و حیوان.. نمیتونم باور کن.. نه من رو مجبور نکن هلم نده من نمیره تو تایپیکای نو.. میرم بدتر میکنم.. میدونی چون تو هوای بلندیهای دیگری دارم سیر میکنم
    کمبود همین تریف هارو داشتم مرسی..
    خب خواستم یه لحظه بترسونمت..
    نه غذای تورو گفتم من.. منظورم اون بود..
    من نه بابا من هیچی خوب بلد نیستم حتی مثل یه پسر بودن رو
    مرسی ممنونم.. میگم غذا سوخت.. سوخت دیگه:redface:
    از اون هم تلختره نیمشه.. بابای خوبی دارم بهترین بابای دنیا
    نه گرون بود.. بابام خواست من رو بکشه.. گفتند که نمیشه کسی گوشت تلخ نمیخوره بعدش هیچی دیگه وقت تموم شد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا