"Sa Ba"
پسندها
677

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اگر گریه کردید و باران گرفت دعایی به حال بیابان کنید التماس دعای فروان
    خودمم خیلی این نوشته مو با نوشته امام حسینم دوست دارم
    البتهشاید کارای تازم بهتر بشن اما خوب سلیقه ای دیگه
    آقای من
    چطور میتوان از کنار نامت گذشت در حالی که سیل غم و اندوه فراقت زندگی را دربرگرفته و چگونه می توان حضورت را حس نکرد در صورتی که عطر وجودت تمامی روزها را دربرگرفته
    هر چهارشنبه به عشقت برای دیدن نیم نگاهی،گوشه چشمی از چهره مهربانت دعای عهد را زمزمه میکنم اما دریغ از غفلت و کوتاهی که دنیا برایم ارمغان می آورد و رنگ خدایت را کمرنگ میکند
    .......................
    تقدیم به شما
    مرسی که با پیشنهادم موافقت کردی..
    امیدوارم لیاقتشو داشته باشم.....:gol::gol:
    ........من انسانم، از نسل آدم از خون قابیل که فریفته شد،همان که کشت و پشیمان شد همان که اولین خون را به دامان بشریت ریخت
    ...واما امروز انسانیتمان بر باد رفته و حیوان درنده خویی شده ایم در کالبد انسانیت و قلب های هزاران نفر را میدریم من و تو موجود دیوصفتی شده ایم که ازآدمیت فقط نامش واز انسانیت فقط کالبدش را یدک می کشیم من سر شار از دروغ ؛فریب خشم ، نفرت و ریا و سیاهی وتو درست آیینه مقابل منی شاید سیاهتر وشاید هم روشنتر
    .........................

    (قصدهیچ گونه توهین به هیچکس نیست من وتو نوعی هستند)
    .......... از هر آنچه شروع می کنم به تو می رسم،به هر که می اندیشم تفکر در تو غرق می شود
    هر جمعه به یادت آسمان شهر عشق را چراغانی می کنم تا با آمدنت دلم را آسمانی کنی
    نگاه کن چگونه شب و تاریکی روز را بیرحمانه در خود می کشد و جغد شوم آرامش شب را میدزد
    چطور می توان بی تو ماند در حالی که بی تو حس زیستن مان بر هم خورده است
    .......
    ........... آیا خواهی آمد؟
    نمی دانی چه سخت است روزهای هفته را یک به یک سر کردن تا روز آدینه
    هزار هزار جمعه به عشق تو برخاستم اما..
    کارم شده ورق زدن جمعه های تکراری، جمعه هایی که هر روز صبح با نوای ندبه پر میشود از تمنای وصال، از اشتیاق دیدار
    و بازهم عصر جمعه و چشمان دوخته به جاده های انتظارکه لبریزند از ترنم باران عشق
    چکید شبنم عشق و پر زدمرغ امید،شکست قلبم در انتظارت و تو بازهم نیامدی.............
    ...........تا چشم گشودم حضورت را احساس کردم دلم هوایی تو شداما هر چه بزرگتر شدم دنیا چشمانم را به هر آنچه نباید می دیدم گشود و رنگ های پر فریبش رنگ خداییت را در دلم کم کرد،راه گم کردم و راهی بیراهه شدم نور هداییت بر من تابید وراهنمایم شد،الهی یاریم کن تا نور هدایتت را هرگز گم نکنم تا راهی دیار ظلمت نشوم.............
    ............
    خدایا این چه محشری بود که برپاشد؟
    از کدام برایت بگویم از داغ رفتن عباس،از عمود بی علمدار، از ساقیان بی سقا،از به خون خفتن آن دریای معرفت
    یا از شهادت علی اکبر همان شبه پیامبر، از شکسته شدن شاخه ی شمشاد، از خم شدن کمر حسین در داغ آن شجاعت ایستاده،از بی سر شدن نهایت امید و آرزوی یک پدر
    یا از شش ماهه گلگون کفن،از بوسه تیر از گلوی علی اصغر ،از لالایی خاموش،از چشمان به خواب خفته ی مظلوم،از شهات میوه دل فرزند حیدر
    یا از پرو بال خونی پرستوی عشق،از هجرت مظلومانه ی فرزند علی،از یتیم شدن رقیه و سکینه،از اسب بی سوار ،ازترنم آیه های قرآن از راس بریده،از لرزش عرش و اشک ملائک،از غربت و از رفتن حسین...........
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/336979-یک-لحظه-سکوت-و-یک-فاتحه-هدیه...
    مرحمت فرمایید:gol:
    بازم ملسی:smile:، توام ایشالا که قبول بشی:gol:
    خیییییلی خوشال شدم خاله که بشم سر زدی، دستت درد نکنه... مزاحمت نیشم... شبت بخیر... بای بای
    ملسی خاله... نه خوش نمیذگره کلی پروژه باید تحویل بدیم هفته بعد:(! تو چی میکنی؟ واسه ارشد میخونی؟
    واااااای سلااااااام خاله... خوبی؟ دلم واست تنگیده بودا:smile: قابل شمارو نداره، خودت قشنگی خاله جونم:redface:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا