خب خودش رفت من نمی تونستم جلو دارش باشم

بله اقا پلیس نبود سر میدون موتور می گرفتن که یه سرباز اومد سوییچ موتور گرفت گفت گواهینامه منم فقط بیمه موتور دارم بقییه اش ول معطل گفت باید بره پارکینگ منو بگو

بعد رفت که بره پیش سرهنگ تا موتورو ببرن گفتم جون من بی خیال شو موتور برا شرکته من دارم کار می کنم باهاش . دوتا سرباز دیگه بودن دلشون رحم اومد گفتن موتور یواشکی بگیر دستت و ببر از کوچه برو .خدا بهم رحم کرد

میون اون بیست سی تا موتور خدا بهم رحم کرد.این بود تکه ای از واقیعت موتور سواری ما