s.matavos
پسندها
917

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام سینایی خوبی؟ همورکاتو تونستی حل کنی؟ من از پسه ترمو تقریبا براومدم.اما ریاضی نه .خیلی سخته اعصابم خورد شد :(
    راستی از اون تاپیکه نوشتن مقالت خیلی استفاده کردم میسی:redface:دیگه تموم شد مطالبه مربوط بهش؟
    واااااااااااای سینا چه خبره .واسه ما چرا اسلوموشنن پس؟استرسی شدم.
    نه موقت دائم هیچی ندادن.این هفته میرم ببینم چشونه.5جلسههههههههه؟آخه کی شروع شد کلاسا.یا خدا استاداتو ن عینه جت دارن میرن .خدا رحم کنه با وضع.
    ساعت 3 یا 4 میام بعد انجام تمام کارای شخصی خودت رو برای تو سری خوردن آماده کن سینایی:biggrin:
    سلام منگل من!
    خوبی؟
    حالا عصر اگه وقت کردم میام به حسابت میرسم !
    یه چندتا تو سری هست که باید بخوری
    از وقت خودش گذشته
    چرا تو کارت داری من کارت موقت دارم
    چرا تو میری کلاس من هنوز نرفتم!
    عمرا بذارم ازم جلو بزنی!
    یعنی از وسط نصف میشی بخوای با من رقابت کنی!:D
    نمیدونم ندادن هنوز:(چه خوب ولی پیاده روی عذابیه واسه خودش وقتی میخوای به کلاس برسی.دانشگاهه ما که دانشکده هاش همه پخشو پلاست.چه اکتیوم هست یونیتون آره هر جلسه کلی مطلب داره توش .واسه ما این هفته همه درسا جلسه دومش بود.:surprised:
    جدی؟ چه خووووووووب ایول. ما که هنوز کارت دانشجویی نداریم:surprised:حالا چرا بعد کلاس اینجوری شدی؟:razz: از شیرینیه درسا؟
    سلام سینایی.خسته نباشی انتخاب واحد کردی؟ چی برداشتی؟
    سینا جون تو تالار گذاشتم چارت مهندسی شیمی پلیمر رو برو ببین به حقانیت من پی ببر:D
    اذیت نکن! من اصلا حوصله این کارارو ندارم! هر وقت دیدم حوصله شو داشتم، شاید رفتم سراغ ازدواج! 10 شب من تازه وارد مرحله دوم خواب شدم! اصلا یعد از ساعت 8 شب چه معنی داره بری بیرون از خونه؟!؟ :razz:
    ساعت 10 شب که گفت تازه بریم بیرون میفهمی:D...اایییششووو کوفففتتت:razz:
    سلام...بذار یک روز با یک خانومی ازدواج کنی ببینم میذاره شب ساعت 8 بری بخوابی یا نه:D
    من 24 ساعتم شده بیدار بودم ما را ز سر بریده میترسانی ؟:D
    آره خوب شدیهویی پیش اومدهمون شبم خوب شدم
    شاید ازخستگی وکم خوابی بوده
    معذرت که نگرانتون کردم
    خودت چه خبردیگه؟
    اوهوم داداشی خوفم خدا رو شکر
    ببشگید یه ذره نشد بیام
    اما به یادتونم
    خوشبختی هایم را با عجله در سرنوشتم نوشته بودند بــد خـــط بود روزگار نتوانست آنها را بخواند
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا