یکی را دوست میدارم ولی افسوس اوهرگز نمی داند
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند
به برگ گل نوشتم من که او را دوست میدارم
ولی افسوس او گلرابه زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند.
دوست دارم نقاش بشم یه رنگ نیلگون واسه آسمونهامون بکشم یه رنگ سرخ بر دل قلبهامون بکشم دوست دارم نقاش بشم یه خط سیاه بر سر دشمنی بکشم یه خط نارنجی واسه رنگ خونه ها یه خط بنفش واسه افکارمون دوست دارم نقاش بشم به هر کس یه رنگ بدم و بهش درست نشون دادن عشقرو یاد بدم
نام شوهر در زمان های مختلف:
زمان اشنایی: مردرویاهام
زمان نامزدی:عشقم
زمان ازدواج:همنفسم
بعد از 1ماه:جان دلم
بعداز 2ماه:سایه سرم
بعد3ماه:شوهرم
بعد1سال:اقا بالا سر
بعد 2سال:بخور وبخواب
بعد3 سال:نره غول
بعد4سال:لندهور
از5سال به بعد مرتیکه نفهم بیشعور نمک به حروم