rezamoazami22
پسندها
1,303

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • با نام رضا دلت مصفا گردد

    درد و غم سینه ات مداوا گردد

    گر روی نهی به درگهش با اخلاص

    هر عقده زکار بسته ات وا گردد

    میلاد امام رضا بر شیعیان ایشان مبارک باد

    التماس دعا

    بارگاهی که به شهر قم بپاست هم برای من مدینه هم کربلاست،خاک پاکش را غرق بوسه می کنم چون که جای پای اربابم رضاست . . .

    میلاد نور مبارک:gol::gol::gol:


    تولد کامیابه دیر نکنی

    منتظرم:w27:

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/405703-تولدت-مبارک-kamyab
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/405338-ببخش-و-حلالیت?p=5567356#post5567356
    پاییز در راه است

    اندکی از مهر پیداست

    حتی در این دوران بی مهری

    باز هم پاییز زیباست

    مهرتان افزون

    پاییزتان خجسته :gol:

    امشب تمام عظمت هستی در برابر عشق تعظیم می کند زیرا می خواهد اولین برگی که از بلندی افتاد را نظاره کند . . . پاییز مبارک

    سلام ممنون بابت تبریک روز دختر...
    ببخش دیر جواب دادم نبودم..
    خیلی مرسی بابت تبریک تولد و عکسای قشنگت
    آدمی نمی افتد،

    اگر بیافتد

    از همان سمتی می افتد

    که تکیه کرده است ..

    "عاشق" که میشوی ،

    همه چیز "بی علت" می شود ....

    و تمام دنیا "علـت" میشود ،

    تا "عـشق" را از تو بگیرد
    زیبایی زن در لباسهایی که می پوشد و در شکلی که دارد,

    یا به طریقی که موهایش را شانه می زند نیست.

    زیبایی زن باید در چشمانش دیده شود,

    چون دریچه ای است به سوی قلبش،

    جائیکه عشق سکونت دارد.

    مے پسـندم پاییـز را

    که معافـم مے کنـد از پنـهان کردن ِ دردے(!)

    که در صـدایم مے پیچـد ُ

    اشکے(!) که در نگاهـم مے چرخـد ؛

    آخر همه مـے داننـد سـرما (!) خورده ام

    ♥.•♥.•♥.•
    زندگی جیره ی مختصری ست

    مثل یک فنجان چای

    و کنارش عشق است

    مثل یک حبه قند ...

    زندگی را با عشق نوش جان بایید کرد.....

    هنوز هستند پسرانی که بوی مردانگی می دهند

    در دستانشان عزت یک مرد واقعی لمس می شود

    می شود به آن ها تکیه کرد

    اهل ناموس بازی نیستند !

    می شود روی حرف و قول شان حساب کرد ...

    هنوز هم هستند دخترانی که تنشان بوی محبت خالص می دهد ...

    ناب اند ، لمس نشده اند ...

    هنوز هم هستند ! نادرند ! کمیاب اند ! پاک اند !

    هنوز آدم هایی از جنس فرشته پیدا می شود ...

    کمیاب اند ...

    اما هستند ......
    اسمش را میگذاریم...دوست مجازی ...

    اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته...

    خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند...

    وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ...

    وقت میگذارد برایم...

    وقت میگذارم برایش...

    نگرانش میشوم...

    دلتنگش میشوم...

    وقتی در صحبت هایم...به عنوانِ دوست یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست...

    هرچند کنار هم نباشیم...

    هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم...

    من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هرکجا که باشد...... ..... .
    تازه فهمیدم :

    عاشقی از آن کارهایی ست که من نمیاد

    از آن نقش هایی است که نمی توانم برم در قالبش

    نمی توانم خوب درش بیاورم

    نمی توانم تحملش کنم

    تازه فهمیدم

    برای زنده ماندن لازم نیست

    نگاهت ، نفست ، دلت

    به کسی بند باشد

    تازه فهمیدم

    تقدیر بازی دست ها خالیست

    تقدیر بازی اسم ها تنهاییست

    تازه فهمیدم به این زندگی عادت کردم

    به اینکه بهانه نباشم برای کسی

    اینکه بهانه نباشد برایم کسی

    اینکه می شود

    تنهایی قدم زد

    تنهایی آواز خواند

    تنهایی رقصید

    اینکه "من" هم برای خودش کسی ست

    حالا بدون "تو" تازه فهمیدم...

    و حالا ...

    یاد گرفتم که از هیچ لبخندی

    خیال دوس داشتن به سرم نــــزنـــد....

    هر بار که کودکانه دست کسی را گرفتم ؛

    گم شدم ،

    آنقدر که در من هراس گرفتن دستی هست ،

    ترس از گم شدنم نیست ...


    یه آدمایی هستن

    جدا از جنسیتشون

    جدا از مجازی بودنشون.

    جدا از زشت و خشگلیشون

    دوست داشتنی هستن

    یعنی اصلا نمیشه دوسشون نداشت

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا