reza vafaei
پسندها
26

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من ميگم بي خيال شما ميگي باهاش صحبت كنم/بي خيال تو رو خدا به پونه ات برسي به نتيجه مي رسي/
    شما چرا بيداري؟
    سركاري؟
    خسته نباشي
    خوب اونم حق داره/
    هيچ كس بي نقص نيست
    منم خطاهايي داشتم
    امنم شايد از نظر او ناراحتي هايي ايجاد كردم
    حداقلش خيالم و وجدانم از خودم راحته كه هرچي بوده بهش گفتم حتي درمورد مريضيش
    و حل كرديم
    من به مريم مرادي نگفتم مريضيشو
    مريم ميدونست خونشون بهم گفت
    ولي نميدونم چرا به گردن خودم انداختم شايد التماسهاي مريم بوده نميدونم
    اونم مهم نيست /هميشه تو يه روابط يك نفر مقصر نيست
    ولي ميگم از خودم و وجدانم راحتم كه من حرفامو رو بهش گفتم/من ادم خيلي ركي هستم خيلي/
    ولي اون بخواد من نميخوام/ حالا بعد از 2سال اومده چي بگه/ بگه من سارا هستم/ نه مصي براش مرده/
    سارا همش بدي نداشته خوبي هم داشته
    مثل خواهرم ميدونستمش ولي ارزش خواهر خيلي بالاتر از ساراست
    زو سارا نميدونم چي بايد اسم بزارم
    به خدا كسي هم اگه بدي گفته با پشت دست زدم تو دهنش
    ولي ملاك نيست كه من بخوام باهاش باز باشم/
    اين عكسمو ميبيني كنارم سارا نشسته /كسي كه يه زماني عشق من بود ولي از خودم جداش كردم/دوست براي من يه معناي مقدسي داشت/ يه ارزش/يه شخصيت/
    الانم هنوزم برام مقدسه نه براي فراموش شده/براي دوستان خوبم همچون شما و بقيه دوستانم/
    من صبر چي بايد كنم/ديگه منتظر نيستم/
    ممنونم از اينكه ميخواي يه كاري كن كه ما بهم برسيم ولي اينكار رو نكن/ چون من نميخوام/
    بزار سارا راحت بدون هيچ دغدغه اي زندگي كنه/
    اونم مشكلات زندگي خودشو داره/ خدا حميدرضا و دخترشو و خودشو نگه داره و سالم و سلامت باشن/
    آمين
    من به خاطر سارا مريض ميشدم كه كسي متوجه نشه سارا حالش بده/ با تمام حرفايي كه ميخوردم و ترحم هايي كه ميكردن حالم از همشون بهم ميخوره/ و ديد هايي كه به من داشتن/ اينا رو نگفتم كه بخوام خودمو ثابت كنم نه/ اينا بخشي از لبخندايي بود كه سارا با بدي جوابمو داد/شما از خيلي چيزايي كه روحتم خبر نداره بين ما پيش اومده من همه رو پاك ميكردم تا سياهي درون قلبم نباشه ولي سارا همه رو برگردون به قلبم/الانم ناراحت نيستم/ به دنياي خودم ميخندم/لبخند ميزنم/و هميشه براشون دعا ميكنم/ ولي هميشه يه سوال برام تو قلبم باقي مي مونه چرا؟
    نه اصلا اين كار رو نكن/خود سارا تصوير فراموش شدن رو تو ذهن من ساخت/من اصلا اين اخلاق رو ندارم و نداشتم/ منتهي بعضي اوقات روزگاره كه بهت رسم نامردي و بي انصافي رو ياد ميده هرچقدرم كه نخواي موقعيت ها توسط خود فرد برات ايجاد ميشه/من درشرايطي كه سارا رو همه ميديدن كه چه جوري با من رفتار ميكنه و من لبخند ميزدم و بدي هاشو با خوبي جواب ميدادم و نتيجه لبخندو محبتم رو اين چنين بايد بگيرم/ دوستي من و سارا به پايان ميرسه/
    بعضي اوقات به مريضيم كه فكر ميكنم تو اون دوران به نتيجه ميرسم كه اونم حكمت شناخت دوست بود تو اون شرايط/
    بهتون حق ميدم كه درك نكنيد/6سال دوستي كم نيست/
    گاهي اوقات وقتي ساز ميزنم بي اختيار اشك هام سرازير ميشه فقط ميپرسم چرا/و به خداي خودم ميگم من هيچ وقت حداقل براي سارا كم نزاشتم/و چشمانم رو محكم ميبندم و مي نوازم و ميگويم خوشبخت و شاد باشي/همين
    من شماره سارا رو پاك كردم هيچ شماره اي ازش ندارم/يه جوزايي دروغه بگم فراموشش كردم نه ولي دارم سعي ميكنم فراموش كنم/ من هنوزم سارا رو دوست دارم/ ولي سارا منو از بين برد/ سعي كردم همه كساني كه منو ناراحت كردنو از ذهنم پاك كنم/گويا اصلا نميشناسمشون/و سارا متاسفانه جز اون دسته كسانيه كه درحال پاك شدنه/
    منو موقعي ترك كرد كه بهش احتياج داشتم /من دوست داشتم دوست معناي بهتري داشته باشه/ ولي دوست معنيش برام برعكس شده/
    شما ميگي غرور/ميگي گذشته ها گذشته ولي من ميگم/فراموشي/يه داستان تلخ دوران دانشجويي بنام فراموشي/بهترين راه حله
    اونم ميدونه كه با من در ارتباطيد اين حرف رو زد خالي از غريزه نباشه/ بي خيال توجيش برام نكن/
    اخانم عليرضا رو من ميشناسم/
    ميگم بي خيال هرجا هست موفق باشه/
    داييم بهم كادو تولد يه سفر اسپانيا با خودش داده
    امسال ياد همه دوستام كردم/خيلي دوست داشتم سارا هم پيشم بود منتهي .....حيف/
    همه چي تموم شد.ممنونم از اس مستون تو دوستانم شما فقط بهم تبريك گفتيد/سپاس
    اره/
    امسال يه تولد مفصلم گرفتم
    3تا تولد
    يكي شب يلدا/
    يكي روز تولدم
    يكي هم خالم برام تولد گرفت
    سازمم ويولن
    فعلا اول راحيم ديگه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا