POW-M
پسندها
28

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هي دست رو دلم نزار كه خينه
    اگه كسي ميومد كه تا حالا سالي 10 دفعه ميرفتم هي [IMG]
    براي تو كه پسري راحته اما براي من كه اونجا كسي و ندارم و تنها رفتن ... نميشه
    خوش به حالت معلومه اما رضا خيلي دوست داره كه تند تند ميطلبت
    راست ميگي خيلي صفا داره آدم وقتي ميره ديگه نمي تونه دل بكنه
    مرسي
    يعني 7 روز و نيم ساعت ديگه
    واي چشم رو هم بزاري ميبيني تموم شده و مشهدي
    من بهت چي گفتم
    من با فرناز حرف مي زنم بايد ببينم اين وسط كي داره شر درست مي كنه
    تا حالا هيچي نگفتم ولي از اين به بعد مي دونم چيكار كنم
    سلام وحیدجان..خوبی؟ووووووای خیلی خوبی بود وحید..حتما شبا برو..انشالا هفته ی دیگه بریم..بچه ها خوب..مودب..قشنگ..تمیز..خیلی آرامش بخش بود..جات خیلی خالی بود..کلی هم ما رو تحویل میگیرن
    سلام بر ویشگون گیر اعظم!!خوبی؟؟دیگه هرچه در توان داشتیم گذاشتیم در طبق اخلاص ..داریم به خلق خدمت میکنیم
    درود چطوري ؟
    دستت درد نكنه من هنوز داغونم
    نمي خواهد كاري بكني
    بيخيال بزار خوش باشن
    وحيد نگاه كن يه شام ميخواي بديا
    اين حرفا رو نداره كه چرا فرار ميكني ؟؟؟
    چه هتل توپی!!دفعه ی دیگه با بر وبچ هماهنگ کنیم باهات بیایم!! :دی!! لپ تاپ ببر فیلم دانلود کن!!
    من دیگه با تو حرف نمیزنم بی تربیت!!!
    برو خونه تون..چخه بچه
    وحید چرا کاری میکنی که دستام به خارش بیفته؟؟چرا؟هان؟خودت بی چیزی!من خیلی هم مودبم!!بی تربیت
    چیزی تو گلوت گیر کرده وحیدجان؟!؟میخوای کمکت کنم؟
    اهان فهمیدم!!آتوسا و الهه اونجا ولت کردن که برای خودت بچرخی..بچه ها هم وقتی دیدنت رو ترش کردن..حتما معرفیت نکردن به بچه ها!!!اونا هم با غریبه ها گرم نمیگیرن!! :دی
    خب پس به 6.30 میرسیدی..بهونه آوردی نیومدی..دفعه ی بعدی خودم پس کله ت رو میگیرم میبرمت!!
    تنبل خان
    شكمو
    دارم راه ميفتم يه دقيقه دندون رو جيگر بزار الان ميرسم
    يه 10 دقيقه ديگه بيا بگير
    فعلا
    روز خوبي داشته باشي تا فردا
    با کدوم بچه ها رفتی خب؟مثلا بچه ا مهران رو میبینن مثل این گربه ها میشن که روشون آب میریزی..ولی من رو ببینن خب یخشون باز میشه میخندن..اونجوری خوش میگذره بهت..:دی
    آره چهارشنبه رفتیم تو نبودی..میگم مگه تو تا ساعت چند کار میکنی؟؟؟بابا ما 6.30 قرارمون بود!!که تا رفتیم تو 7 و خورده ای شده بود!!کارت چیه که میری ماهشهر؟هان هان؟؟فضول هم خودتی!!
    ای بابا!!تو که فردا داری میری ماهشه پنج شنبه بیای!!!نیستی !!فضول هم خودتی
    بهله به شدت خوش میگذره...چرا نیومدی شیرخوارگاه؟؟بیا یه بار با من بریم ببین چقدر این بچه ها خوش برخوردن!!جدی میگم.. خیلی خوبه...دلم انقدر براشون تنگ شده بود..کم مونده بود بگیرم بخورمشون وحید!!!!از پشت میله ها ففشارشون میدادم میچلوندم صورتشون رو...همه ش میترسیدم این بهیارها دعوام کنن!! :دی
    به خدا جدی میگم بیا با ماها بریم خوبه..من این هفته به امید خدا حتما میرم...تو نمیدونم چه شکلی رفتی که دلت تنگ نمیشه...بیا با هم بریم ببرم چند تا دخمل خوب بهت معرفی کنم..تو اصلا آرام رو دیدی؟یه شکم چاخیییییییییییییییی داره خدا میدونه...:دی
    بدو بيا بگيرا دير نكنياااااااا
    اگه دير كردي ميزارم همون فلكه بيا ور دار:d
    وحید تو چرا این جوری کردی خودت رو!؟؟! :دی
    من داشتم فکر میکردم خدایا این پسره کیه چرا به مهران گفته راستی من وحیدم!!ما یه عالمه ئحید داریم این کدومشونه..نگو وحید خودمونه باباااااااااااااااااااااااااااا!!!خوبی؟!؟!راستی برم بهت اخطارهات رو بدم..یادم رفته بود!!صبر کن الان برات وارنینگ میاد! :دی!!
    :Dاتفاقا الان دارم ميام دانشگاه اون سمتي همون بيا فلكه دوم بگير
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا