portgirl
پسندها
652

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • قاصدک گاه گاهی که می بینم تو را
    خیره می مانم به پژواک تنت
    می زدایم از غبار زندگی پیراهنت
    قاصدک آیا خبر داری از این شب مرده گی
    از میان کوچه های بی عبور زندگی
    از دل دریا بگو
    موج سرگردان به خانه اش رسید؟
    شیر جنگل باز اهو می خورد؟
    از دل لاله بگو.
    داغ دلش بهتر شده؟
    قاصدک دیریست در این پیله­ ی تنهاییم
    انتظارم درد فردا را به آبستن نشست
    می سپارم آخرین حرف دلم را دست تو
    گرچه این دل دست نامردان شکست
    قاصدک از من بگو با ان نگار بی وفا
    هرکجا هستی کنار هر کسی
    آرزویم خنده بر لب های توست

    مـــــــــــــیدانی ؟

    همه را امــــــــــتحان کرده ام !

    قرص خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ واب

    خـــــــــــــــــنده های زورکـــــــــــــــــــــ ـــــی . . .

    هنــــــــــــــدزفری توی گـــــــــــوش و گـــــــــــــــریه کردن

    دل من این حــــــــــــــــــــرفها حــــــــــــــــــــــال یش نــــــــــــــمیشود !

    آغوشــــــــــت را مــــــــــیخواهم !!!

    بـــــــــــــــــــــــ مــــــــــــــــــــــــ ـ ااااااااااااااااااااا نـــــــــــــــــــــــ ... !!!

    به قول دکتر شریعتی تا کنون اندیشیدی که :

    اسماعیل تو کیست؟چیست؟

    مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت؟ شغلت؟ پولت؟ خانه ات؟ خانواده ات؟ علمت؟ نامت؟ نشانت؟ جانت؟ جوانیت؟ زیبایی ات.....؟؟؟؟

    نیازی نیست که کسی بداند،باید خود بدانی و خدا ...

    آنچه تو را در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در راه رفتن، به ماندن می خواند...

    آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند،آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است،

    آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا پیام را بشنوی، تا...،تا... ابراهیمی و ضعف اسماعیلی ات تو را بازیچه ابلیس می سازد...

    او اسماعیل توست ،اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد،یا یک شیء، یا یک حالت و حتی یک نقطه ضعف !!


    اسماعیلت را بکش...با دستهای خویش بکش...

    سلام
    خوبم ممنون
    خواهش می کنم.........
    شما خوبید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خوش میگذره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    مولا جان

    بارها آمدی و نبودم

    در تقلای این زندگی

    نیازمند تو اما بی تو بودم!

    بارها آمدی و نیامدم

    بردلم بارها نشستی و

    بی تو بودن را گریستم

    میدانم آمده ای ... بسیار نزدیک...

    پشت پلک هایی که توان باز شدن به روی زیبایت را ندارد...

    پشت در ، دلی که هنوز برای میزبانی تو پاک نشده...

    می دانم آمده ای...

    دعا کن من هم بیایم به پیشواز تو!
    .
    .

    http://mjn-rad.blogfa.com/category/3

    خدایا همه از تو می خواهند "بدهی" . . . اما من از تو می خواهم "بگیری" خستگی دلتنگی و غصه ها را از لحظه لحظه ی روزگار کسانی که دوستشان دارم

    سلام
    خوبی ؟
    من زیاد خوب نیستم یعنی اون کاری که میخواستم انجام نمیدم .

    خـــــــدا را دوست بدار
    حداقلش این است یکی را دوست میداری ؛
    و روزی به او میرسی...
    برای تو

    قلب من

    کوچکترین مکان است

    در لحظه های بی پناهی

    Click here to view the original image of 1024x768px and 301KB.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا