You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser.
ماه من شنیده ام ،
از زبان این و آن ،
مرد مال گریه نیست ،
گریه مال مرد نیست ،
هی سوال می کنید ،
روی گونه ها ی تو ،
اشکها برای چیست ؟ ،
گریه مال مرد نیست !!!!!
مرد عشقِ بی درنگ،
مرد شکلِ پاره سنگ ،
منظری بدون شرح ،
بیشه ای پراز پلنگ
زن ولی همیشه اشک،
معبدِ ملایمت ،
زن چقدر عاطفی است ،
گریه مال مرد نیست!!!!!
گرچه رنجمان به راه ،
گرچه زخممان عمیق ،
دستهایمان تهی است
گریه مال مرد نیست
چندبار گفتمت،
در حضور دیگران ،
هی نمی شود گریست ،
گریه مال مرد نیست !!!!!
ای تب گریستن ،
ای حریر بی کران ،
اتفاق ناگهان ،
انفجار بی امان
ابر گریه را بگیر ،
آه جان ِ من بمیر ،
اشک اشکِ من بایست ،
گریه مال مرد نیست!!!!!
من که مرد نیستم ،
گور سرد نیستم ،
حسرت نهفته ی
پشت درد نیستم
باتوام به من بگو،
می شود چگونه ماند ،
می شود چگونه زیست ،
گریه مال مرد نیست؟
مرد بغض کرد و نه،
مرد گریه هم نکرد ،
َمرد ُمرد ُمرد ُمرد
خسته بود از این سکوت
هق هقی که می رسد،
جزتو هیچ کس که نیست،
این صداصدای کیست؟
گریه مال مرد نیست!!!!
مرد گریه می کند ،
هی گناه می کند،
نیش خند می زند ،
اشتباه می کند
زیرچتر مشکی اش،
می زند به خود نهیب،
گریه ازتومنتفی است ،
گریه مال مرد نیست !!!!!
ابرها گریستند ،
چونکه مرد نیستند ،
مثل رود زیستند ،
چونکه مرد نیستند
مرد سطر آخر شعر را چنین نوشت:
همچنان که می گریست ،
گریه مال مرد نیست ؟؟؟؟
به پايان آمد اين ديدار پنهاني...