pejman.pna
پسندها
2,953

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آخه اگه تعجب نداشت که یه چیز عادی محسوب میشد، اون موقع برای چی رفته مسابقه داده اگه معلوم بوده؟؟؟
    سلام بر پژمان عزیزم
    خوبی؟
    باشه آقا ببینیم کی کارشو انجام نمیده
    پژی پاتق و چرا بستن؟
    تو اوهوم میکنی بخوای از اونجا زن بگیری!!ده تا!!یادم باشه دفعه ی بعدی منم باهات بیام اونجا..یه صفایی به مرداش بدم!!بفهمن زن چه قابلیت هایی داره!!!دهه!!!
    جججججججان!!!!؟!؟!شما بیست و پنج سالته!!؟!!؟اونوقت با چه تقویمی حساب کردی؟؟ما هم با همون حساب کنیم دادا!!
    آخه داداش دختر من!!چلچراغ که نمیاد زن تو بشه!!برو یه دختر کم مصرف مثلا مهتاب!انتخاب کن بیگیر و راضی باش که همون هم اومده زنت شده!!
    هیچ اتفاقی نیفتاده.
    مگه مهران نگفت به شما که با من تماس بگیرید .
    خطت را هم عوض کردی که من نداشتم .
    اگر امکان داره تماس بگیر.
    جدی میگی؟؟؟؟ :eek::eek::eek:

    حیف شکلکهام نصب نیستند میرفتم براش یه جشن بزرگ میگرفتم!!! :w16::w16:

    من برم بهش تبریک بگم :smile:
    تازه بچه ت رو بگو!!به جای بابا بهت میگه بابابزرگ!!
    خب بیگیر دیگه بچه...دیت میشه ها.همین جوری پیرپسری..چه برسه بخوای ناز هم بکنی!دیگه از سن ناز کردن تو گذشته..ما هم دعوت کن برات با آبکش آب بیاریم..هر شب که رفتی خونه صد مرتبه بنویس زن چیز خوبی میباشد..زن چشم و چراغ خانه میباشد!
    الان که یه خرده حوصله داری باید زن بگیری که باهاش چک و چونه هات رو بزنی وگرنه پس فردای روزگار زن بگیری یهو اعصابت داغون میشه میری سراغ خون و خونریزی و محاکمه و دادگاه و زندادن و چوبه ی دار و...بازم بگم؟؟؟دیدی چقدر لازمه که الان ازد.اج کنی!؟!
    خوبم pejman.pnb، چه خبرا؟؟؟
    آقا خبر داری مسابقه شاهپرک چی شد یا از خودش بپرسم؟؟؟
    :biggrin:
    تو این زبون رو از کی گرفتی؟هان؟من سی و پنج سالمه؟من؟من؟من که همه بهم میگن دبیرستانی هستم!!:D
    راستی جاگیر شدی؟تو خونه ت مستقر شدی؟کارها تموم شد؟مامان اومدن؟کی زن میگیری؟
    آخی!!!من دیدم چرا الان آن هستی ها!!نگو قرص هات رو نخوردی بی خوابی زده به سرت...ببین این قرص ها واسه توهمه!!باید حتما بخوری وجرنه اینجوری متوهم فانتزی میشی.. :دیییییییییییییییی
    غلط املای هات هم الکی بود..فقط پسرز رو غلط نوشتم اونم چون غلط دیگه ای نداشتم ارفاق میشه بیست میشم
    حتما همینطور
    مرور زمان خیلی چیزها رو حل میکنه
    عباس جونو دیدی از طرف من ببوسش
    خوشحال شدم پزمان جان فعلا خدافظ
    سسسسسسسسسلام پژی...دلم برات تنگ شده بود پسزر...کوججاهایی؟؟!نمیدونی چقدر برات فاتحه خوندم!!پژی بازوم به صورت خیلی ضایعی کبود و بیشتر زرد شده بود!!از بس که مثل این دخترا ویشگون میگیری!!!خوبی؟کجاها بودی؟ کجاها هستی؟کجاها میروی دختر؟
    درس میشه....ایشاله میشه همه با هم
    اون بچه ها بهتون احتیاج دارن...کنسل نباید بشه....ناراحت نباش ...اینجور مسائل همیشه جزوی از کاره
    خودت که بهتر میدونی
    سلام صبح به خیر بابایی
    یه موقع هایی یه تلنگرهایی لازمه....شاید مرزبندی ها دقیق تر معلوم بشه بهتر باشه
    به هر حال من اصلا قصد دخالت و اظهار نظر ندارم ولی مطمئنم به خاطر زحمتهایی که کشیدید دوباره اباد تر و اصولی تر از قبل هم میشه
    نبینم باباییم ناراحت باشه
    چه امضای دلگیری داری....
    درست میشه همه چی غصه نخور بابا جونم
    لیلی جرئت این کارارو نداره!:D
    عمویی میبینی چقد غر میزنه؟؟ :w00: :whistle:
    اینارو مستتر کن نیاد ببینه! [IMG]
    شرمنده عمویی این سرعت نت خیلی رو اعصابه :w00:
    10 تا صفحه باز کردم فقط این باز شده تا الان :w00:
    عمویی خوب همتون میرین کم پیدا میشین بعد ما چیکار کنیم؟؟؟؟
    به فکر ما نیستی به فکر بچه هات باش
    اینجا ولشون می کنی میری نمیگی کی بزرگشون کنه؟ [IMG]
    هر چند اونا هم مث خودت کم پیدان :cry:
    قربونت بد نیست....پیش میره...موفق و سالم باشی همیشه
    کار خوبه به نظر من امیدوارم نتایج خوبی هم برات داشته باشه
    ممنون از لطفت عزیز
    سلام پزمان جان خوبی؟عید شما هم مبارک
    چه کم پیدایی
    دل تنگ شده بودیم....
    سلام عمویییییییییییییییی :w40:
    عمویی کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :w00:
    درسته عمومی ولی دیگه مجبورم کردی سرت داد بزنم :w43:
    حالا بیا آخرین پستمو بخون
    یاد میگیری


    بدو بیا وگرنه سرت کلا میره

    ما خودمون همه حکایتیم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا