parsa.eng
پسندها
5

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • tafalodet mobarak :gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:........................... ishala 100 sal zende bashi ..................... hala ye arezo kon bad shamato foot kon:w30::w30::w33::w32::w14:
    bezan ahange ghorbat ra ke dar majmoeye hasti na tanha man khoda ham mesle man tanhast......
    خدا گفت: زمین سردش است.چه کسی میتواند زمین را گرم کند؟
    لیلی گفت:من.
    خدا شعله ای به او داد.لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت.
    سینه اش آتش گرفت.
    خدا لبخند زد.لیلی هم.
    خدا گفت :شعله را خرج کن.زمینم را به آتش بکش.
    لیلی خود را به آتش کشید.خدا سوختنش را تماشا میکرد.
    لیلی گر میگرفت.
    خدا حظ میکرد.
    لیلی میترسید.میترسید آتش اش تمام شود.
    لیلی چیزی از خدا خواست.خدا اجابت کرد.
    مجنون سر رسید.مجنون هیزم آتش لیلی شد.
    آتش زبانه کشید.آتش ماند.زمین خدا گرم شد
    خدا گفت:اگر لیلی نبود زمین من همیشه سردش بود...
    منم در تعطیلات به سر میبرم با این تفاوت که برای من دائمی هستش تا وقتی که برم سر کار :دی
    جالب بود خیلی:gol:

    بد نیستم مرسی ... خوبی خودت؟ چه خبرااااااااااا؟
    ممنون عزيزم.
    شهيد بهشتي....
    تو دانشجو كجايي؟؟
    فعلا" دارم ازش لذت ميبرم.اما يه هفته ديگه تموم ميشه!
    دوباره درس.....
    سلام دوست جديده من!:redface:
    خوبي؟؟؟؟خوش ميگذره؟؟؟؟


    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و رنج می برد
    از ایستادنش روی زمین
    که سیاره را سنگین تر می کند ...

    می خواهد بخار شود
    بادکنکی شود
    گره خورده با نخی
    به انگشت کودکی ...

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است ...
    وقتی شروع می کند به دویدن
    بی آنکه از جغرافی
    چیزی بداند
    تمام زمین را
    دور می زند
    آنچنان تنگ
    مرگ را در آغوش می فشارد
    که گویی نخستین معشوقش را !

    هنوز
    به زندگی عادت نکرده است
    و هر صبح
    نگاه که می کند به من
    گویی در نگاهش معجزه ای رخ داده است ...!

    " شبنم آذر "
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا