اگ حذفم كني ميكشمت گفته باشم
-
بابایی من برم دیگه...مواظب خودت باش دخترم
بای بای.شب بخیر
واقعا؟؟
محسن امشب حکایت میاره به جای من..منم فردا شب میارم.
به همین راحتی و خوشمزگی
پارمهر من حكايت از كجا بيارم الان اين وقت شب؟
خوب دوست دارم بگم...
نه بد قول نیستم..سرم شلوغه(اهم اهم.نوشابه واسه خودم باز کردم)...ولی ارسال میکنم...مطئن باش
خیل باحال بود بابایی..شرمنده تشکر ندارم..
این محسن از اولش کله پوک بوده
نه ..حسش نیست
برو آومدم
سلام الان مينويسم
نه انگار من دار من اشتباه میکنم
برو یه جای خوب پیدا کن بریم ویرانش کنیم:دی
سلام بابایی خوبی؟الو بگو ببینم حالت خوب شد؟
سلااااااام پارمهر گله حمید کچل کن
حله حله :دی
شبت بخير عزيز
چی شدی یهو؟آخه چرا؟
پارمهر؟کسی با باباش اینجوری حرف میزنه؟هان؟
پارمهررررررر تو ك دخمل خوبي بودييييييي
پس چرا من مطلب میزارم پاک نمیشه؟
اگر یه خورده دقت کنی تاپیک ها رو سر جای مناسب خودشون ارسال کنی نه که جابجا نمیشه پاک هم نمیشه
حتما ی چیزایی داخلش بوده که ویرایششون میکنه
پارمهر بايد كلي فكر كنم حكايت بگم خو
الان تمام فكرم رو كتابچمه
یه خوره کمی بیشتر
تا تا آخر شب حسش بر میگرده..برو نگا تاپیکا کن درست میشی خود به خود
برفس ديگه نگاه گناه دارم دو هفته ديگه دفاع دارم
سلام خوبي؟
هي واي چشم چشم مينويسم
فرستادي؟
آفرین به دختر با ادب خودم..تربیت رو کیف میکنی؟کم بابایی میتونه دخترش رو اینجوری تربیت کنه..
آره دیگه...تاپیکات کو؟داغ داغ باشه:دییییی
کار بدی کردی دیگه بابایی...اول درس بعد بازم درس(یکی نیست به خودم بگه)
جدیدا تاپیک نزدی دخترم..چیزی شده؟
چند شب پیش که من سلام کردم.
خوبی بابایی؟چه خبر؟مشقات رو نوشتی؟:دی
دوست داری اشک بابات رو در بیاری؟
بارون بارون بارونه هی/دستت رو بده بدستم بيا بريم بخونه ام هی(بـــاران جان تولدت مبارک):دی -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
