omran_morteza70
پسندها
57

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    ممنون سال نو شماهم مبارک
    خوبم خداروشکر شما خوبین؟
    سلام داداشی خوبم میسی ساب نوی توهم مبارک
    انشاا...ساب پرباری باشه برات..
    سلام
    مرسی الرین آقروماسین من اوز قارداشیم.......
    واقعا حس قشنگی واریم بلین....
    ...
    سیب یا گندم؟
    همیشه بهانه‌ای هست.
    شکوفه‌ی بادام
    غم چشم‌هات
    خندیدن انار
    و این‌همه بهانه
    که باز خوانده شوم
    به آغوش تو
    و زمين را کشف کنم
    با سرانگشت‌هام.
    نــــــی نـــــــــی های شب عید رو عشـــــــــــــــــــــــ ـــــق هست ارزون میدم نسیه هم نمرده بدو بدو تا تموم نشده
    و کسی گفت بهار است و من با قطره ای شبنم روی یک برگ گل یاس نوشتم کاش ان بهاری ک همه میگویند بی خبر می امد
    شاید انوقت همه ز شوقش گل میدادیم
    راستی من امروز قراره ساعت 5برم مشهد
    چیزی نمیخای برات بیارم؟
    سلام عزیزیم نجه سن؟
    چه عجب فقرا دان یاد ایلمیشن؟...
    چوخ زمانیدی بیزی یادان چخادمش دیی
    هارده ی دیی؟
    عشـق قـــــوی تــــــرین سپــــاه اسـت. زیــــــــرا در یــک لحظـــــه بـرقـــلب و بـر مغــــــز و جســــــمـ

    حملـــــــــــه مــــــی کــــند.
    سلام نه داداشی جون...خوبی شما
    این چن مدت مثلا کنکورداشتم نتونستم بیام....
    شخصی ب تازگی نابینا شدچون خود را با تفاوتهای جدید وفق نداد دچار افسردگی شد تا جایی ک شبها خوابش نمی برد و ب سر حد جنون رسید و تصمیم بخودکشی گرفت ولی موفق ب انجام این کار نشد ب روان پزشک مراجعه کرد. پزشک گفت زندگی ت واقعا دشوار است و بهتر است ب جای تطابق خودت راخلاص کنی ! ولی نمی خواهم خانواده ات با ناراحتی مواجه گردند پس این کار را مخفیانه انجام بده تا گمان برند در خواب از دنیا رفته ای امشب قبل از اینکه ب رختخواب بروی ب منطقه ای نسبتا وسیع برو و تا میتوانی بدو آنقدر که دیگر توانی برایت نماند بعد به رختخواب برگرد وی این کار را کرد اما نتیجه ای نگرفت شب بعد دوباره با سرعت و قدرت دوبرابر دوید وقتی به رختخواب برگشت آنقدر خسته بود ک زود خوابش برد صبح بیمار غمگین زود بیدار شدو نسبتا سرحال بود پس بیتاب بود که زودتر شب شوددوباره شب شد و او دوید و بخاطر خستگی زودخوابید و صبح زود بیدار شد و سرحال بود نابینا تصمیم گرفت هر شب بدود ولی نه برای مردن بلکه برای زنده ماندن ونه برای زنده ماندن بلکه برای زندگی کردن

    ت برای چ زندگی میکنی و برای چ حاضری ا زندگیت بگذری؟
    چه عاشقانه است این روزهای ابری
    چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی
    چه عاشقانه است شکفتن گلهای اقاقیا
    چه عاشقانه است قدم زدن در سر زمین عشق
    و من
    چه عاشقانه زیستن را دوست دارم
    عاشقانه لا لایی گفتن را دوست دارم
    عاشقانه سرودن را دوست دارم
    عاشقانه نوشتن را دوست دارم
    عاشقانه اشک ریختن را...
    دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار
    بهترین و عاشقانه ترین کسانم...
    و من
    عاشقانه می گریم...
    عاشقانه می خندم...
    عاشقانه می نویسم...
    و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم...
    سلام داداشی خوفی؟
    مرسی بابت نوشته های خوشگلت
    من چن وقت بودباشگاه نیومده بودم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا