Nilpar
پسندها
883

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • - منم آن عاشق دلخسته ديدار حسين منم آن خادم دلبسته به دربار حسين
    خواهم سرو روان و جان دهم در ره تو تا بگويند كه ماييم فداكار حسين

    - در كلاس عاشقي عباس غوغا مي‌كند در دل هر عاشقي عباس مأوا مي‌كند
    هر كسي خواهد رود در مكتب عشق حسين ثبت نامش را فقط عباس امضاء مي‌كند

    - دلم اي کاش امشب پر بگيرد دوباره عاشقي از سر بگيرد
    رود در کربلاي عشق و آنجا سراغي از علي اکبر بگيرد

    - محرم آمد و ماه عزا شد مه جانبازي خون خدا شد
    جوان مردان عالم را بگوييد دوباره شور عاشورا بپا شد
    محرم ماه عزا کشته شدن نیست
    محرم ماه ایستادگی در راه خداست
    یا علی مدد
    التماس دعا
    گفتم تا حدودی ، دل با خودش مشکل داره!!!
    روزای اول دانشگاه بودش خیلی خسته بودم وقت نداشتم دسترسی به نت داشته باشم پیج رو کلا بستم که اگه کسی پی ام داد و ج ندادم ناراحت نشه.

    چه خبرا؟
    برو توی استارت تایپ کن snipping tools
    با این میتونی از صفحه کامپیوترت عکس بگیری (کاربردای دیگه هم داره)
    بعد برو توی سایت http://www.up.vatandownload.com
    عکسو آپ کن و روی نمایش عکس کلیک کن بعد روی خود عکس کلیک کن
    صفحه ای که اومد و فقط خود عکس هست لینکش همونیه که باید واسه من بفرستی
    اوه سلام نیلو. . وای کی پست دادی من متوجه نشدم؟؟؟ :D
    من خووووبم تو خوووووبی عزیز؟؟؟

    مرسی مرسی

    تا حدودی آره :D




    [IMG]
    ای به روی چشم
    مگه ما چند تا از شوما داریم اها آه عوضش کردم...
    سلام.ممنون بابت عکس قشنگت.خواستم عرض ادبی کرده باشم.ما رفتیم شببخیر
    اتفاقا خودش فکر میکنم میدونه و مخصوصا اینطوری گفته...
    منتها من گیر ندادم..
    یا بهتره بگم حس و حال گیر دادن رو نداشتم
    سلام خانم دکتر.درضم من خوبنشدم هیچ بدتر شدم خیلی هم به تو احتیاج دارم
    لره نمیدونس واسه محرم پشت ماشینش چی بنویسه نوشت:ازت انتظارنداشتم یزید(درضم با معذرت ازهمه لرها)
    venema80: سه تا مرد داشتند در مورد امور تصادفی صحبت می کردند

    اولی : زنم داشت داستان دو شهر را می خواند که دو قلو زایید

    دومی : خیلی جالبه زن من هم سه تفنگدار را می خواند که سه قلو زایید
    ...
    سومی فریادی زد و گفت :خدای من ,من باید زود بروم خانه

    وقتی از او پرسیدند که چه اتفاقی افتاده گفت : وقتی داشتم از خانه می آمدم بیرون زنم علی بابا و چهل دزد را می خواند
    نی ، خواستگار من باید پولدار باشه ، ماشینش BMW باشه منو ببره دانشگاه بیاره . تازشم هی بهم ابراز علاقه کنه . ظرفارم بشوره ، هر ماه منو ببره سفر اروپایی مخصوص انگلیس ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا